هدية الخير (بخش دوم) - صفحه 261

گورستان گشتى تا مسكينى را بيافتى و با او آن قرص ، ۱ افطار كردى .
نقل است ۲ كه يك بار دوال نعلين مبارك حضرت محمّد ۳ ـ عليه الصّلاة والسّلام ـ كهنه شده بود . شخصى از صحابه ۴ آن دوال كهنه بيرون ۵ كرد و به جاى آن دوال نو دركشيد . چون حضرت ، آن نعلين در پاى كرد ، نظرش ۶ بر آن دوال افتاد . بفرمود تا آن دوال به در كردند و همان دوال كهنه دركشيدند و فرمود كه: «چون نظر بر آن انداختم ، در نفس من فرحى ۷ پديد آمد . از خشم و غيرت حق ترسيدم» .
و ابوهريره رضى الله عنه ۸ سوگند خورد كه هرگز رسول عليه السلام ۹ دو روز پياپى از نان جو سير نخورد تا آن كه وفات يافت .
و امثال اين روايات از آن حضرت و از ساير انبيا عليهم السلام و از خلفاى كرام ايشان بسيار مروى است . پس چون كسى از سر بصيرت در حقايق اين امور ، تعميق نمايد و بيند ۱۰ كه سابقان مضمار نبوّت و ساكنان خطّه ولايت با وجود كمال قدرت ، در نشر آثار معدلت و شفقت بر خلق و ارتياض ۱۱ نفس خويش چه كوشش نموده اند و در احقاق حقوق ، چه سعى ها فرموده و با وجود آنها از خطر ولايت و حكومت ايمن نبوده اند ، ۱۲ به نور يقين متذكّر گردد كه اشتغال به امر حكومت و خلافت و استقبال كار سلطنت ، به غايت امرى صعب و پرخطر است و چون چنين بود ، به يقين هر حاكمى كه اعمال او بر طبق عدل و شفقت ۱۳ و احسان و مرحمت بود و در امامت حدود شرع متين و نفاذ احكام دين كوشد ، او در روى زمين ، نايب و برگزيده حق و سايه الهى و خليفه حضرت رسالت پناهى و منظور انظار رحمان و اقرب به رحمت و

1.ف: و با آن دو قرص جو .

2.ف: آورده اند .

3.ف: محمدى .

4.ف: صلحا .

5.ف: برون .

6.ف: در پاى مبارك فرمود نظر مباركش .

7.ف: ـ فرحى .

8.ف: لعنت اللّه عليه أبدا مؤبّدا .

9.ف : عليه الصلاة والسلام .

10.م: بينند .

11.م: از بياض .

12.ف: + و .

13.م: سبقت .

صفحه از 337