خشنود نتوان كرد و اگر آنچه حق است ، خلق ۱ بر آن راضى گشتندى ، مخاصمت نبودى و به حاكم ، احتياج نيفتادى . و حصول رضاى جميع ۲ خلق از حاكم عادل ممكن نيست و چون حاكم در حكم ، طلب رضاى حق كند و از خشم ۳ خلق نينديشد ، حق ـ جلّ و علا ـ از او راضى گردد ۴ و خلق را هم از او راضى گرداند ؛ چنان كه رسول7 فرمود كه: «مَن طَلَبَ رضاءَ اللّه بسَخَط النّاس ، رَضِيَ اللّهُ عنه و أرضى النّاسَ عنه» . ۵
ششم آن كه از خطر حكومت و ولايت غافل نباشد و يقين داند كه منصب سلطنت و امارت ، آلتى است كه بدان آلت هم سعادت و نيك نامى آخرت كسب مى توان كرد و هم شقاوت و گرفتارى و بدنامى ابدى ، حاصل مى توان نمود . امروز كه زمان فرصت در دست اوست ، جهد نمايد تا دولت دنيوى را تخم ۶ گرفتارى اخروى نسازد و مسارعت منهج صواب و راه معدلت را غنيمت شمرد ؛ چه در خبر است كه هر روز ، عدل حاكم عدل را با طاعت مجموع رعايا موازنه كنند ۷ برابر آيد . بكوشد تا خود را از اين دولت ، محروم نگرداند .
هفتم آن كه در زيارت و صحبت صلحا و علماى دين ، راغب بود و نصحيت ايشان را سعادت روزگار خود شناسد و از صحبت اشرار ، بلا ضرورت ، مجتنب باشد و در تحقيق فرق ميان نيك و بد كوشد .
هشتم آن كه به سبب تجبّر و تكبّر ، خلق را از خود مستوحش ۸ نگرداند . بلكه به عدل و شفقت بر ضعفا و زيردستان ، خود را محبوب رعايا گرداند . در آثار است كه بهترين پادشاهان شما آن كسان اند . كه شما را دوست مى دارند و شما هم ايشان را دوست مى داريد و بدترين حاكمان شما آن كسان اند كه شما را ۹ دشمن مى دارند و شما
1.ف: ـ خلق .
2.ف: ـ جميع .
3.م: چشم .
4.ف: كرده .
5.كنزالعمال ، ج ۳ ، ص ۱۶۰: «من التمس رضاء اللّه عنه بسخط الناس ، رضي اللّه عنه و أرضى عنه الناس».
6.م: تحم.
7.ف: كند .
8.ف: متوحش .
9.ف: ـ دوست مى دارند ... شما را .