هم ايشان را دشمن مى داريد .
نهم آن كه از تجسّس خيانت نُوّاب و ظلم عمّال غافل نباشد و گرگ سيرتان ظالم را بر رعاياى مظلوم ۱ مسلّط نكند و چون ظلم و خيانت يكى از ايشان ظاهر شد ، او را به مؤاخذه و عقوبت ، عبرت ديگران سازد و ارباب دولت را به نصيحت و سياست ، مهذّب گرداند . نقل است كه هارون الرّشيد چون به صحبت شقيق بلخى رسيد گفت: اى شيخ! مرا پندى ده . شقيق گفت: اى ۲ امير! خداى را سرايى است كه آن را دوزخ خوانند و تو را دربان آن سرا گردانيده است و سه چيز به تو داده تا بدان سه امر ، خلق را از دوزخ بازدارى ؛ مال و شمشير و تازيانه . بايد كه به مال ، سدّ فاقه محتاجان كنى تا ۳ به سبب اضطرار ، اقتحام شبهات نكنند ، و ظالمان را به شمشير قمع كنى و فاسقان را به تازيانه ادب كنى . ۴ اگر چنين كردى ، هم تو نجات يافتى و هم خلق را نجات دادى . اگر به خلاف اين باشى ، تو پيش از همه در دوزخ خواهى رفت و ديگران در پى تو .
دهم فراست است . بر پادشاه و حاكم ، واجب است كه در ميان حدوث حوادث و معانى وقوع وقايع ، امعان نظر كند و در محضر فهم و عقل ، حقيقت هر حكم را مشخص گرداند و به چشم بصيرت در لوازم و لواحق و عوارض آن نظر كند . پس اگر آن از واجبات ۵ جليه بود ، به مسايل شرعى فصل كند و اگر از معضلات خفيّه بود ، سرّ آن را به نور فراست ، درك كند و در اين معنى اعتماد بر نقل ناقل نكند ؛ زيرا كه حدوث حوادث ، غير متناهى است و صورت مسائل مذكور ، متناهى و متناهى به ۶ بيان غيرمتناهى وفا نتواند نمود .
در خبر است كه دو ضعيفه پيش سليمان عليه السلام رفتند و در كودكى دعوى كردند و هر دو از اثبات ، عاجز گشتند . ۷ سليمان عليه السلامبفرمود تا طفل ۸ را به شمشير دو نيمه كنند و