يعنى هر كه سخن ۱ ديگرى پيش تو گويد ، بى شك سخن تو پيش ديگرى برد .
سيوم ۲ آن كه چون به جهت زَلّت و يا تقصيرى بر مسلمانى غضب كند و وجه امكان عفو باشد ، از سه روز بيشتر تأخير عفو نكند ۳ مگر آن كه غضب به جهت امرى كرده باشد كه در آن نقصان دين بوده باشد ؛ چه در اين معنى اگر همه عمر ، او را مهجور گرداند ۴ شايد . اما در امور دنيوى ۵ عفو ، اولى تر . در اذكار مذكور است كه هر كه او عفو كند ۶ گناه ۷ برادر مؤمن را ، خداى عزّ وجلّ ، عفو كند گناهان او را روز قيامت .
در خبر است كه حق ـ جل و علا ـ وحى فرمود به يوسف عليه السلام كه: «اى يوسف! بدان سبب كه عفو كردى از برادران خود ، نام تو را بلند گردانيديم» . ۸
چهارم آن كه فيض عدل و احسان بر جميع رعايا ۹ عام گرداند و در نشر احسان ميان اهل و نااهل تميز نكند ؛ زيرا كه پادشاه ، سايه حق ۱۰ است . چنان كه ۱۱ رحمت حق ـ عزّ اسمه ـ كافر و مؤمن را شامل است ، هم چنين عدل ۱۲ عادل بايد كه نيك و بد را شامل بود . در خبر است كه فاضل ترين عقل بعد از ايمان ، دوستى كردن است با خلق و نيكى كردن با نيكان و بدان و نبينى كه حضرت حق ـ جلّ و علا ـ در بهترين اشيا كه ۱۳ حيات است و بدترين اشيا كه موت است ، مساوات رعايت فرموده و آب و نان را بر جمله عام گردانيده .
پنجم آن كه به سبب تجبّر و حكومت پادشاهى ، به استيلاء ، نظر در حرم مسلمانان نكند و بى استيذان در منازل ۱۴ رعايا نرود . نقل است كه رسول عليه السلامبا جلالت حكم و نبوّت بر در خانه مسلمانى كه ۱۵ شدى ، سه بار آواز دادى . اگر اجازت دادندى