هدية الخير (بخش دوم) - صفحه 268

درآمدى والاّ بازگشتى و نرنجيدى .
ششم آن كه مخاطبه و معامله به اصناف خلق بر قدر مراتب و درجات هر كس بود . از اجلاف و اوباش ، عبارت لطيف چشم ندارد و از جاهل ۱ و عامى ، فصاحت و بلاغت نجويد و از كوهى و بيابانى ، آداب مجلس اشراف نطلبد و تكليف هر كس به قدر حال او كند و هر قوم را در مرتبه خود معذور دارد و از مواجهه هيچ كس استنكاف نكند .
در خبر است كه داوود عليه السلام مناجات كرد و گفت كه: الهى! چه كار كنم كه خَلق ، مرا دوست دارند و از جوار قرب تو محروم نمانم؟ خداى تعالى ۲ وحى فرمود كه: «اى داود! زندگانى با خلق به اندازه عقل و مراتب ايشان كن و آنچه ميان من و توست نيكو رعايت كن» .
هفتم آن كه در مجالس و محافل ، پيران را محترم دارد . ۳ خاصّه پيران متديّن و طفلان را ۴ به چشم ۵ شفقت نگرد . در خبر است كه حضرت فرمود كه: «از ما نيست كه آن كه پيران امّت را حرمت ندارد و بر طفلان امّت ما رحمت نكند» .
هشتم آن كه هر مسلمان را كه به چيزى وعده كند ، آن وعده وفا كند و خلاف روا ندارد . رسول عليه السلامفرمود كه: «العِدَة دَينٌ» ۶ يعنى وعده از مؤمن ، قرضى لازم الاداست .
نهم آن كه در حكم ، سخن لعنت نگويد و با وضيع و شريف ، روىْ گشاده دارد و با ضعيفان ، سخن به رفق گويد . حضرت اميرالمؤمنين على ـ كرم اللّه وجهه ـ فرمود كه: ۷ «ليّن كلامك تحبّب» ۸ يعنى نرم كن سخن خود را تا محبوب خلق گردى .
دهم آن كه در هيچ حال از انصاف غافل نباشد و از غدر در حق مسلمانان اجتناب كند و هر معامله كه از ديگرى نسبت با خود روا نمى دارد ، از خود بر ديگرى روا

1.در مآخذ حديثى نيافتيم .

2.ف: ـ كه .

3.ف: + و .

4.ف: جهال .

5.ف: حق جلّ و علا .

6.ف: ـ را .

7.ف: ـ چشم.

8.مجمع الزوائد ، ج ۴ ، ص ۱۶۶ .

صفحه از 337