هدية الخير (بخش دوم) - صفحه 287

نقل است از شيخ ذو النّون مصرى ـ قدّست أسراره ـ كه روزى بر كنار آبى وضو مى ساخت . كژدمى ديد كه از صحرا مى دويد . چون ۱ كنار آب رسيد باستاد ۲ و ضفدعى از آب بيرون آمد و آن كژدم بر پشت آن ضفدع سوار شد و آن ضفدع از آب بگذشت و آن كژدم از پشت او فرو آمد و روانه شد . شيخ از اين صورت متعجّب شد و گفت: اين حال ، بى سرّى نيست . شيخ هم از آب بگذشت و نظر بر كژدم گماشت . كژدم مى دويد و شيخ بر اثر او مى رفت تا به سايه درختى رسيد . جوانى را ديد در سايه درخت ، خفته و مارى عظيم از طرف ديگر مى آمد و قصد هلاك ۳ آن جوان كرده بود . ۴ چون مار از آن طرف نزديك آن جوان رسيد ، كژدم از اين طرف برسيد ۵ و زخمى بر مار زد و مار ، بر جاىْ هلاك شد و كژدم بازگشت و بر كنار آب آمد ۶ و باز آن ضفدع از آن ۷ آب بيرون آمد و كژدم بر پشت آن ۸ سوار شد و از آب بگذشت .
شيخ با خود انديشيد كه اين جوان از اولياء اللّه است . پس بازگشت و به نزديك جوان آمد . چون بدو نزديك شد او خمر خورده بود و مست ، خفته و رايحه خمر از او مى دميد . شيخ را تعجّب زياد ۹ شد . در اين حال آوازى شنيد كه: اى ذو النون! چند تعجّب كنى؟ اگر بدرقه حفظ ما ۱۰ رعايت اتقيا و معصومان ۱۱ و احرار كند ، پس اشقيا و فجّار و عصات و اشرار را كه رعايت كند؟ و اگر سيلاب عفو ما اوساخ تيره روزگاران عاصى را نشويد ، كه شويد؟ و اگر درياى رحمت ما سرگشتگان تيه ضلالت را دست نگيرد ، كه گيرد؟ و اگر سحاب كرم ما امطار هدايت بر جان تايهان ۱۲ بوادى غفلت نبارد ، كه بارد؟ و اگر نسيم عنايت ما كشتى غرق شدگان درياى طبيعت و اهوا ۱۳ را ۱۴ از غرقاب مخالفت ، به ساحل توبه و انابت ۱۵ نيارد ، كه آرد؟ شيخ را وقت خوش

1.ف: بر .

2.ف: بايستاد .

3.ف: هلاكت .

4.ف: ـ بود .

5.ف: رسيد .

6.ف: آمده .

7.ف: ـ آن .

8.ف: او .

9.ف: زياده .

10.ف: با .

11.ف: مغضوبان .

12.ف: تائبان .

13.ف: موالى .

14.ف: ـ را .

15.ف: انابه .

صفحه از 337