هدية الخير (بخش دوم) - صفحه 294

اكتساب اسباب آن مقدور بود . پس امر بدان ـ چنانچه رأى بعضى آن است ـ هم امر بود به تحصيل آنچه مؤدِّى به حصول او گردد از مراتب ترقّيات ارباب شهود و عيان و مناصب كمالات اصحاب ذوق و وجدان كه موقوف عليه ۱ جمله ، همان ۲ اطمينان است .
و مزيد تنقيح و توضيح در اين امور آن است كه موت ، از ظاهر به باطن رفتن است ؛ چنانچه حيات ، از باطن ، به ظاهر آمدن است و مراد از باطن عالم مثال و ملكوت است و از ظاهر ، عالم ملك و شهود ۳ و «موت حقيقى» آن است كه بنده به يكبارگى به عالم باطن رود بى اختيارى ۴ و «مجازى» آن است كه بنده بر سبيل اختيار به عالم مثال و جانب ملكوت ، رجوع نمايد و باز به عالم ظاهر ، تنزّل فرمايد و در حالت اولى كسب كمال نفس محال است ؛ چنانچه فحواى حديث «من مات فقد قامت قيامته» ۵ بر اين معنى دالّ و آيات بسيار ، شاهد اين قال است و جميع آنچه اهل اللّه دريافته اند ، در حالت ثانيه ۶ يافته اند و از اين جهت است كه انسان به كسب معرفت حال الحيات مكلّف است .

نظم

اين زمان كن كار خود پيوسته توزانكه چون مُردى بمانى بسته تو
بسته نتواند بلاشك كار كردكار اين جا بايدت تيمار كرد
پس در كلام حبيب ملك علاّم عليه السلا ۷ كلمه «موتوا» امر بود به تحصيل كمالات نفسانى و معارف روحانى به بركت موت مجازى كه آن به حقيقت ، سير رجوعى ۸ معنوى است به جانب عالم معنى و توجه تام به صوب مقام اصلى ؛ و كلام آسمانى و

1.م: موقف عليه .

2.ف: همه .

3.ف: + است .

4.ف: بى اختيار .

5.. بحار الأنوار ، ج ۵۸ ، ص ۷ و ج ۷۰ ، ص ۶۷ .

6.ف: موت ثانيه اختيارى .

7.م ف: عليه و آله التحية والصلاة والسّلام .

8.. ف: رجوع .

صفحه از 337