هدية الخير (بخش دوم) - صفحه 297

نظم

تا ترك تعلّقات دنيا نكنىجولان به سرادقات عليا نكنى
و جهت ۱ تحقيق اين معنى ، سنگ مغناطيس ، تمثيلى عجيب ۲ است كه هرگاه بر ۳ صرافت خود بود ، جذب حديد كه از خواص اوست كند و چون او را به سير ملوّث سازند ، قطعا جذب آهن نتواند كردن و بار ديگر چون او را بشويند و در خون بز پرورش دهند ، باز به حال اصلى خود ۴ عود كند و حديد را جذب نمايد . همچنين نفس ، چون به تدابير بدنى و ادراك امور ظاهرى پردازد ، از ادراك حقايق معنوى باز ماند و چون لختى از آن باز ايستد ، ۵ بر اسرار آن عالم ، اطّلاع يابد و آنچه خواهند از معارف الهى ادراك نمايد . پس شستن و پرورش دادن مغناطيس نفس ۶ از نتن سير تدابير و ادراكات ظاهرى ، منع اوست از اينها و متوجّه گردانيدن او به طرف عالم معنى . از اين جاست كه گفته اند:

نظم

گر اوباش طبيعت را برون رانى ز دل زان پس۷همه رمز الهى را ز خاطر ترجمان يابى
و اگر تحصيل اين سعادت و تكميل اين دولت ، نفس را ميسّر نبودى ، حضرت خداوند عز و جل ، امر بر ۸ تزكيه نفوس نفرمودى و نفس ۹ به خطاب «فادخلي في عبادي و ادخلي جنّتي »۱۰ مخاطب نگشتى ۱۱ و به الهامات سبحانى كه ۱۲«فألهمها فجورها و تقويها »۱۳ بينا نشدى و آنچه حضرت رسالت ـ صلوات اللّه عليه ـ ۱۴ فرمود كه: «نفسك مطيّتك فارفق بها» ۱۵ ـ يعنى نفوس شما در طىّ سبيل عرفان و وصول به منزل ايقان ،

1.ف: وجه (و جهت) .

2.ف: عجب .

3.. ف: به .

4.ف: ـ خود .

5.ف: بازماند .

6.ف: ـ نفس .

7.ف: بس .

8.ف: به.

9.ف : + را .

10.سوره فجر ، آيه ۲۹ و ۳۰ .

11.ف: نفرمودى .

12.ف: ـ كه .

13.سوره شمس ، آيه ۸ .

14.ف: و آله .

15.المبسوط ، ج ۳۰ ، ص ۲۶۹ .

صفحه از 337