بعده تكوين انسان .
پس بعضى طلب قوه از جماد نمايند كه به ۱ مبدأ فيض ، اقرب است و از قبول فساد ، ابعد ۲ و به سنگ ، رجوع كنند و چون انسان را مظهر كمال قوا شناسند ، هر آينه تمثالى به صورت وى تراشند ، تا نسبت اتم باشد و تحريك قوا اسهل ؛ چه اعظم اسباب تسلّط در عالم قوه ، رعايت نسبت را دانند و از بخوراتى كه در جذب ۳ ارواح و تحريك ما فى القوه إلى الفعل به تجربه دريافته اند كه اثرى عظيم دارد ، استعمال نمايند و اسمايى را كه هم در اين ابواب ، نافع ديده اند ، خوانند و ارواحى را كه مسمّاى آن اسمااند ، به ظهور در عالم شهود به صورتى كه مطلوب ايشان است ، دلالت نمايند و قربان ها كنند و افعال مثل احرام و سعى و ركوع و سجود و خضوع و خشوع و تضرّع و زارى و استدعا و غيرها كنند و رياضات كشند و توجّهات نمايند و انواع سحرها كه منتهاى امنيه ۴ ايشان است ، ظاهر سازند و بعضى بت از طلا ترتيب كنند ۵ به واسطه شرافتى كه از توهّم ابديّت بقا بر او لازم داشته اند و غير آن و بعضى از ياقوت تراشند به واسطه كثرت عزّت و بقا و امثال آن .
و بعضى طلب قوّت ۶ از نبات كنند كه به مبدأ ، اقرب از حيوان است و از آثار نفس ، چيزى در او ظاهر است و به كمال ، اقرب از جماد ۷ است و نيز خواص بسيار از او پديد مى آيد . پس از چوب هاى خوش بوى ، بت تراشند و به جهت رعايت نسبت ، همان صورت انسانى را بر او لازم دارند و افعال چنانچه مذكور شد كنند و بت را خالق خود بدان اعتبار گويند كه وجود حيوان را در تكوين ، معلول وجود نبات و جماد شناسند و برآن اند كه در حين رجوع نيز قوايى كه طلب مى نمايند ، مى يابند و چون معتقد اين طايفه آن است كه بجز از اجسام و قواى ايشان چيزى نيست كه صلوح عليه خلق اشيا داشته باشد ـ و نيز توجّه به عوالم معنى بى فايده است ؛ چه آنها در ضمن
1.ف: قوه .
2.ف: ـ به .
3.ف: بعد .
4.ف: حديث .
5.ف: امنيّت .
6.ف: و بعضى از طلا بت سازند ترتيب كنند .
7.ف: جواد .