هدية الخير (بخش دوم) - صفحه 315

و بر مقاصد ، ظفر يابند .
و ملاّ فضل اللّه حروفى ، از اهل حال و اصحاب معنى بوده و چون تجلّى ۱ به صورت حروف بر او بسيار واقع مى شده ، بنا بر آن به ربوبيّت حروف در اوان احوال ، قايل مى شده و جمعى جهّال كه خود را بدو نسبت مى كنند ، ۲ چون بر حقيقت احوال ۳ مطّلع نيستند ، به ظاهر قول ، قانع شده اند و به كلّى گمراه گشته اند .
و جمعى ديگر ۴ حروف را مركب از نقطه دانند و تأثير حروف و كلمات را عظيم شناسند و جمله آن را به اصل كه نقاط است ، بر طبع عناصر اربعه نسبت كنند . بنا بر اين به ربوبيّت نقطه ، قايل باشند ۵ و طريق سلوك ايشان ، لايق الذكر نبود و بعضى از محققان ايشان به ربوبيّت نقطه مركز ارض ، قايل شده اند و چنان دانند كه دايره سطح اعلاى اين كره كلى كه محيط ممكنات است ، بى مركز ۶ صورت نبندد . پس مجموع اينها معلول نقطه مركز باشند و چون هر چيزى كه از مبدأ ، ابعد است ، شوق او به ادراك وصول ، بيشتر است و شوق ، باعث طلب است و طلب ، باعث حركت . پس هرچه ابعد بود ، شوق حركت او بيشتر شود . از اين جهت ، افلاك را حركت و اضطراب ، بيشتر بود از آتش و آتش را بيشتر از هوا و هوا را بيشتر از آب و آب را بيشتر از خاك و خاك از جهت قرب ، مستقر و متمكّن بود .
و گويند كه سر در بدن چون از پاى ۷ ابعد است ، پس در عبادت و رجوع به مبدأ ، سر را كه مظهر قوه ناطقه است ، واجب بود بر زمين نهادن ، تا از بعد به قرب گرايد و كمال حاصل نمايد . و آن نقطه را تنزيه كنند و وحدت ، اثبات نمايند و دفن ميّت را در خاك ، رجوع إلى المبدأ شناسند و توجّه تامّ به جانب مركز كنند . و امثال اين عقايد و اطوار ، ايشان را از كشف حقايق اسرار ، مانع آمده و در وادى حيرت و ضلال مانده اند . «لَعَمرُك إنّهم لَفي سَكرَتِهم يَعمَهون »۸ و مزيد ۹ بر اين در بيان اباطيل ، اطناب

1.ف: + آثارى .

2.ف: نسبت بدو كنند .

3.. ف: + او .

4.ف: + كه .

5.ف: شده اند .

6.ف: آن .

7.ف: پا .

8.سوره حجر ، آيه ۷۲ .

9.ف: مؤيد .

صفحه از 337