هدية الخير (بخش دوم) - صفحه 321

يكى ۱ آن كه چون هيچ كبيره اى كه از بنده صادر گردد ، نزد حق تعالى قبيح تر از شرك نيست ، پس آنچه دلالت كند بر نفى غير حق تعالى و اعراض از ماسواى او و اثبات ذات واحد واجب و اعتقاد وحدانيّت معبود حقيقى ، يقين كه عند اللّه افضل از ساير اشيا خواهد بود و اين كلمه متبركه جامع اين معانى مذكوره ۲ است .
دوم آن كه نهايت مراتب ۳ كمال اهل اللّه و سايران إلى اللّه و عارفان باللّه ، يقين است به وحدانيت حضرت اله ، كه آن مجموعه علم اليقين و عين اليقين و حق اليقين است ؛ چه موصل به عزّت قرب آن حضرت و رحمت بى غايتش ۴ جز اين يقين نبود و بى شك اين منوط بود به رفع حجب اعتباريه كثرات امكانيّه كه اثر تجليّات ظهورى و شئونات الهى است از بصر بصيرت و كشف وحدت حقايق جميع اشياى مشهوده و مغيبه ، و حقيقت لا إله إلاّ اللّه ، مبيّن و متضمّن اين حال است .
و امّا افضليّت اين دعا از ساير ادعيه هم از دو وجه ، مفهوم مى گردد:
يكى ۵ آن كه چون ابتداى كلام الهى عز و جل به كلمه شريفه «الحمد للّه » است ، همين معنى ، دلالت كند بر كمال فضل او عند اللّه .
دوم آن كه چون بنده ، مصبّ مياه نعم ۶ و مهبّ رياح بوادى فيض و كرم است ، كفران نعمت از او ، به غايت مكروه و شكر نعمت از او ، به غايت مقبول است عنداللّه ؛ چنانچه در كتاب ربّ الارباب ، اشارت ۷ به وعيد كَفور و وعد شَكور موفور ۸ است و از غايت عزّت اين منصب ، حضرت اللّه تعالى از قلّت شاكران ، شكايت نمود و جزاى شاكر ، اجر دارين وعده فرمود ؛ چنانچه در حديث شكر ، توضيح اين معنى شده و سَر ۹ همه شكرها كه بنده به جاى آورد مخلصا للّه ، به لفظ اين كلمه مباركه است ؛ چنانچه لسان رسالت ، بيان اين حالت مى فرمايد كه: «الحمد رأس الشكر . ما شكَر اللّهَ مَن لم يحمَده» ۱۰ يعنى سر جمله شكرها حمد و سپاس حق تعالى است .به درستى كه شكر

1.ف: اوّل .

2.ف: مذكور .

3.ف: مراتب نهايت .

4.ف: بى نهايتش .

5.ف: نعيم .

6.ف: ـ اشارت .

7.ف: موعود .

8.ف: + اين .

9.الدّر المنثور ، ج ۱ ، ص ۱۱ ؛ كنز العمّال ، ج ۳ ، ص ۲۵۵: «الحمد رأس الشكر، ما يشكر اللّه عبد لا يحمده» .

صفحه از 337