حق نگزارد آن كه حمد نگفت پروردگار را و چيزى كه ۱ مثمر سعادت دو جهانى بود ، يقين ۲ كه اكمل و افضل بود و حضرت اميرالمؤمنين على ـ كرّم اللّه وجهه ـ ۳ در بعضى از خطب ، به جميع اين معانى ، اشعار مى نمايد ؛ چنانچه مى فرمايد: «الحمد للّه الذي جعل الحمد مفتاحا لذكره ، و سببا للمزيد من فضله ، و دليلاً على آلائه و عظمته» . ۴
اكنون چون اين معانى ، به وضوح ۵ پيوست ، بدان كه حضرت نبوى عليه السلا ۶ بدين كلمه اولى تنبيه مى فرمايد طالبان توحيد عيانى و راغبان لقاى ربّانى را كه وصول به درجه اصحاب توفيق و حصول مرتبه ارباب تحقيق ، به سپردن طريق نفى و اثبات ، ميسّر گردد ؛ چنان كه به نفى ، از غير حق مطلق ، اعراض نمايند و به اثبات ، نهال وحدت ذات بى همتاى را در اراضى عقيدت خويش ، منغرس گردانند ؛ چه مادام كه حصين نفى ، به اصل غيريّت نرسانند ، نفس را از شرّ شرك ، باز نرهانند ۷ .
نظم
تا نگردانى ز غير دوست روىدم ببند و هيچ از عشقش مگوى
لاف عشقش آن زمان از تو نكوستكز دل خود دور سازى غير دوست
و ۸ تا گلبن وحدت را ۹ به زلال اثبات ، تسقيه نفرمايند ، غليان تردّد و خلجان تزلزل را به مياه تحقيق ، تسكين ننمايند .
نظم
گر گلبن وحدتش به جان بنشانىو آن را ز زلال صدق۱۰آب افشانى
ديرى نشود كه چينى از وى گل وصلوز نخل مراد ، داد خود بستانى
و نزد جميع اهل كشف و شهود ، تحصيل مراسم مقصود ، به وسيله اين ذكر
1.ف: ـ كه .
2.ف: يعنى .
3.ف: عليه الصلاة والسّلام .
4.نهج البلاغة ، ص ۲۲۱ ، خطبه ۱۵۷ .
5.ف : ـ وضوح .
6.م ف: صلى اللّه عليه وآله .
7.ف: از شر ترك، نرهاند .
8.ف: ـ و .
9.ف: ـ را .
10.ف: به زلال وصل .