قانون العدالة - صفحه 39

حديث اول

۰.السُّلْطانُ العادِلُ ظِلُّ اللّهِ في أَرْضِهِ. ۱

۰.يعنى: پادشاه عادل ، سايه خداست در روى زمين.

پادشاهى كه باشد او عادلگفته او را رسول «ظل اللّه »
تا توانى به عدل كوش كه عدلدر دو كون است نيك نامى شاه

حديث دوم

۰.عَدْلُ ساعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبادَةِ سِتِّين سَنَة. ۲

۰.يعنى: عدل كردن يك ساعت ، بهتر است از شصت ساله عبادت.

عدل را پيشه ساز در عالمكار خود را به ظلم ، باز مده
زان كه امروز ، عدل يك ساعتباشد از شصت ساله طاعت بِهْ

حديث سوم

۰.اَلعَدْلُ عِزُّ الدِّين وَ قُوَّةُ السُّلْطانِ ، وَ فيهِ صَلاحُ الخاصَّةِ وَ العامَّة.

۰.يعنى: در عدل ، عّزت دين است و قوّت سلطان و صلاح جميع مسلمانان.

هست از عدل ، مملكت آبادانتظام مهام در عدل است
عزّت دين و قوّت سلطاننفع خاص و عوام در عدل است

حديث چهارم

۰.مَنْ عَدَلَ مَلَك ، وَ مَنْ ظَلَمَ هَلَك.

۰.يعنى: هر كس عدل كرد ، پادشاه شد و هر كه ظلم كرد ، هلاك و گمراه شد.

هيچ كارى بِهْ از عدالت نيستاين چنين گفته ، سيّد لَولاك
هر كه او عدل كرد ، شاهى يافتجور و ظلم ار نمود ، گشت هلاك

1.كنز العمال ، ح ۱۴۵۸۲ و ۱۴۵۸۹ . در برخى مصادر آمده است : « السلطان العادل المتواضع ظل اللّه و رمحه في الأرض » .ر .ك : كشف الخفاء ، ص ۴۵۶ (ح ۱۴۸۷) ؛ فيض القدير ، ج۴ ، ص۱۹۰ ، (ح ۴۸۲۱) .

2.مستدرك وسائل الشيعه، ج ۱۱ ، ص ۳۱۷ ؛ مشكاة الأنوار ، ص ۵۴۴ ؛ بحارالانوار ، ج ۷۲ ، ص ۳۵۲ (ح ۶۱).

صفحه از 51