الشفا في أخبار آل المصطفي(عليهم السلام) - صفحه 513

سرداران آن ولايت به صحبتش گراييدند و وظايف اخلاص و ارادت به جا آوردند .
وجود اين موجود شريف به اعتبار قلعه افزود و در حقيقت قلعه با آن همه طمطراق به چنين انسان بزرگ كه انسان عين انسان بود كوچك مى نمود . در مسجد قلعه بناى نماز جماعت نهاد . به منبر رفت ؛ در فراز منبر با همان بيان نافذ كه به خود اختصاص داشت به ارشاد خلايق پرداخت . علما و دانشمندان آن ديار از هر سو به مجلس درسش شتافتند و به قدر استعداد و قابليّت بهره مند و مستفيد مى شدند . كافل و مرجع خلايق و مقتداى مردم آن ولايت بود از سنّى و شيعى .
در نگارستان دارا مى نويسد كه :
آن اوقات كه آقا محمّد خان قاجار گرفتار اطوار ناهنجار بعضى از برادران بود و خوانين آذربايجان به رسم ملوك الطّوايفى هر يك در ولايتى كوس فرمانروايى مى زدند . اركلى خان والى گرجستان با پادشاه روسيّه ساخته و مى خواست كه گرجستان را در بسته به او واگذارد . سلطان سليم از سلاطين آل عثمان كه پادشاهى سليم القلب و ديندار و تجربه اندوز و عاقل و كدخدا منش و مآل انديش بود ، از اين معنى باخبر شده به هر يك از حكّام و خوانين آذربايجان فرمانى صادر نمود و به هر يك از آنها كه ده تَن يا بيشتر بودند ، خلعت گران بها و اسب و يراق تهيّه كرده ، به صحابتِ صالح افندى كه از حجّاب دربار و مردى شاعر و اديب و مطّلع بود ارسال داشت . فرستاده مطابق دستور ، فرامين و خلاع را به هر يك از آنها رسانيده باز گرديد . مضمون نامه چنين بود :
«والى گرجستان با پادشاه روس در ساخته ، راه مداخلت آن فرقه را به تفليس مى گشايد ، هر گاه اين اراده از قوه به فعل آيد ، اهالى روم و ايران را مسلمانى مشكل دست دهد . بايد كه خوانين براى گرفتن گرجستان اتّفاق نمايند . اگر ايشان را خزينه و لشگر ضرور گردد ، از دولت دوران ، عدّت ما به هيچ وجه مضايقه نخواهد شد .

صفحه از 575