۹۶.امام صادق عليه السلام فرمودند :آن امامى كه اطاعتش واجب است از ماست ، و هركس او را منكر شود يهودى يا مسيحى مى ميرد ، به خدا سوگند زمين از روزى كه خداوند عزّ وجلّ حضرت آدم را ميراند خالى از حجّت نيست بلكه در آن امامى است كه بواسطه آن به خدا رهنمون مى شود ، او حجّت خدا بر بندگان است ؛ هركس او را ترك كند هلاك گشته ، و هركس ملازم او گردد حقيقتاً نجات مى يابد .
۹۷.نافع غلام عائشه گويد :من در نوجوانى خدمتگزار عائشه بودم هنگامى كه پيامبر در خانه عائشه بود و نزديك هم بودند من روى آنها را مى انداختم .
روزى پيامبر صلى الله عليه و آله نزد عائشه بود ، كسى در زد، به سوى در رفتم، دخترى طبق به دست كه روى پوشيده بود را ديدم .
به سوى عائشه بازگشتم و جريان را گفتم ، عائشه گفت او را به درون خانه راهنمايى كن ، آن دختر داخل شد طبق را در مقابل عائشه بر زمين نهاد و عائشه طبق را مقابل پيامبر صلى الله عليه و آله گزارد رسول اكرم صلى الله عليه و آله شروع كردند به خوردن از آن و مى فرمود : كجاست اميرالمؤمنين و سرور مسلمين و امام پرهيزگاران تا با من بخورد!
عائشه گفت : اميرالمؤمنين و سرور مسلمانها كيست؟!
پيامبر اندكى درنگ كردند سپس دوباره فرمايش خود را تكرار كردند عائشه نيز گفته خود را تكرار كرد . بار پيامبر صلى الله عليه و آله سكوت كردند . در اين هنگام كسى درب خانه را به صدا درآورد ، من (نافع) به سوى در رفتم على را بر در خانه يافتم برگشتم به پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كردم على است پيامبر فرمود :
مرحبا به تو خوش آمدى . دوبار آرزوى ديدارت را نمودم چنانچه ديرتر مى آمدى از خدا ميخواستم تا تو را براى من احضار كند . بنشين و بخور (نافع) گويد : نشست و با پيامبر صلى الله عليه و آله خورد ، سپس پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : خدا بكشد كسى را با تو بجنگد ، و خدا دشمن كسى است كه با تو دشمن باشد .
عائشه گفت : مگر چه كسى با او جنگ و دشمنى مى كند .
پيامبر فرمود : دستهاى آنها با توست و تو به امامت على رضايت نخواهى داد و او را انكار خواهى كرد .