243
مسند حضرت عبد العظيم حسني علیه السلام

۹۶.امام صادق عليه السلام فرمودند :آن امامى كه اطاعتش واجب است از ماست ، و هركس او را منكر شود يهودى يا مسيحى مى ميرد ، به خدا سوگند زمين از روزى كه خداوند عزّ وجلّ حضرت آدم را ميراند خالى از حجّت نيست بلكه در آن امامى است كه بواسطه آن به خدا رهنمون مى شود ، او حجّت خدا بر بندگان است ؛ هركس او را ترك كند هلاك گشته ، و هركس ملازم او گردد حقيقتاً نجات مى يابد .

۹۷.نافع غلام عائشه گويد :من در نوجوانى خدمتگزار عائشه بودم هنگامى كه پيامبر در خانه عائشه بود و نزديك هم بودند من روى آنها را مى انداختم .
روزى پيامبر صلى الله عليه و آله نزد عائشه بود ، كسى در زد، به سوى در رفتم، دخترى طبق به دست كه روى پوشيده بود را ديدم .
به سوى عائشه بازگشتم و جريان را گفتم ، عائشه گفت او را به درون خانه راهنمايى كن ، آن دختر داخل شد طبق را در مقابل عائشه بر زمين نهاد و عائشه طبق را مقابل پيامبر صلى الله عليه و آله گزارد رسول اكرم صلى الله عليه و آله شروع كردند به خوردن از آن و مى فرمود : كجاست اميرالمؤمنين و سرور مسلمين و امام پرهيزگاران تا با من بخورد!
عائشه گفت : اميرالمؤمنين و سرور مسلمانها كيست؟!
پيامبر اندكى درنگ كردند سپس دوباره فرمايش خود را تكرار كردند عائشه نيز گفته خود را تكرار كرد . بار پيامبر صلى الله عليه و آله سكوت كردند . در اين هنگام كسى درب خانه را به صدا درآورد ، من (نافع) به سوى در رفتم على را بر در خانه يافتم برگشتم به پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كردم على است پيامبر فرمود :
مرحبا به تو خوش آمدى . دوبار آرزوى ديدارت را نمودم چنانچه ديرتر مى آمدى از خدا ميخواستم تا تو را براى من احضار كند . بنشين و بخور (نافع) گويد : نشست و با پيامبر صلى الله عليه و آله خورد ، سپس پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : خدا بكشد كسى را با تو بجنگد ، و خدا دشمن كسى است كه با تو دشمن باشد .
عائشه گفت : مگر چه كسى با او جنگ و دشمنى مى كند .
پيامبر فرمود : دستهاى آنها با توست و تو به امامت على رضايت نخواهى داد و او را انكار خواهى كرد .


مسند حضرت عبد العظيم حسني علیه السلام
242

۹۷.الشريف أبو جعفر محمّد بن أحمد [ بن ] عيسى العلويجج ، عن محمّد بن أحمد المكتب ، عن أحمد بن مهران ، عن عبدالعظيم بن عبداللّه بن الحسين ، عن محمّد بن علي بن محمّد بن كثير ، عن إسماعيل بن زياد البزاز ، عن ابن إدريس ، عن نافع مولى عايشة قال:كنت غلاماً أخدم عايشة ، فكنت إذا كان النبي صلى الله عليه و آله عندها قريباً اُغطّيهم.
قال : فبينما النبي صلى الله عليه و آله عندها ذات يوم إذ داقٌّ يدقّ الباب ، فخرجت إليه فإذا جارية معها طبق مغطّى .
قال : فرجعت إلى عايشة فأخبرتها ، فقالت : أدخلها . فدخلت ، فوضعته بين يدي عايشة ، فوضعته عايشة بين يدي النبي صلى الله عليه و آله ، فجعل يتناول منه ويأكل .
ثمّ قال النبي صلى الله عليه و آله : أين أميرالمؤمنين وسيّد المسلمين وإمام المتقين يأكل معي ؟
فقالت عايشة : ومن أميرالمؤمنين وسيّد المسلمين ؟
فسكت ، ثمّ أعاد الكلام مرّة اُخرى ، فقالت عايشة مثل ذلك ، فسكت ، فإذا داقٌّ يدقّ الباب ، فخرجت إليه فإذا عليّ بن أبي طالب عليه السلام ، فرجعت ،
فقلت له : علي بن أبيطالب !
فقال النبي صلى الله عليه و آله وسلم : مرحباً وأهلاً لقد تمنّيتك مرّتين حتّى لو أبطأت علَيّ لسألت اللّه أن يأتيني بك ، إجلس وكُل .
قال : فجلس وأكل معه .
ثمّ قال النبي صلى الله عليه و آله : قاتل اللّه من قاتلك ، وعادى من عاداك .
فقالت عايشة : ومن يقاتله ومن يعاديه ؟
فقال رسول اللّه صلى الله عليه و آله : أيدي يديهم معك ولا ترضين بذلك وتنكرينه ۱ .

1.مائة منقبة ۷۴ ؛ التحصين لابن طاووس ۵۷۶ ؛ اليقين لابن طاووس ۲۴۶ .

  • نام منبع :
    مسند حضرت عبد العظيم حسني علیه السلام
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
    پیوند معرفی کتاب :
    http://www.hadith.net/post/52037
تعداد بازدید : 39553
صفحه از 312
پرینت  ارسال به