۱۰۶.ابراهيم علوى گويد :عبدالعظيم حسنى رازى در خانه اش در شهر رى از امام جواد فرزند امام رضا عليهماالسلام از پدرانشان از على بن الحسين از پدرش از جدش على بن ابى طالب عليهماالسلام نقل مى كند كه حضرت فرمود چهار سخن را كه گفته ام خداوند مرا در قرآن تأييد فرموده است . من گفته ام : «آدمى در پس زبان خود پنهان است . پس هر گاه زبان به سخن بگشايد شناخته مى شود» خداوند مى فرمايد : «آنها را از سخنانشان مى شناسى» .
من گفته ام : هر كس چيزى را نداند با آن چيز به مخالفت برمى خيزد ، خداوند مى فرمايد : «من گفته ام : ارزش ـ يا اندازه ـ هر كس به اندازه آن اندازه از دانش و هنر اوست . خداوند در داستان طالوت مى فرمايد : در حقيقت خدا او را بر شما برترى داده و او را در دانش و نيروى بدن بر شما برترى بخشيده است.
گفتم كشتن قاتل (قصاص) كشتار را (در جامعه) كم مى كند . خداوند مى فرمايد : «و اى خردمندان ، شما را در قصاص زندگانى است» .
۱۰۷.. .. به نقل از امام صادق عليه السلام مى فرمايد :مردى از بنى عُدى گفت : قريش نزد من گرد آمدند سپس نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمديم و گفتيم : يا رسول اللّه ! اگر پرستش بتان را ترك گوييم و از تو پيروى كنيم آيا ما را در ولايت و سرپرستى كه به على واگذار كرده اى شريك مى كنى؟ در اين هنگام جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و گفت : يا محمّد صلى الله عليه و آله «چنانچه شريك كنى تمام اعمالت سوخته مى شوند»
آن مرد گفت : سينه ام به تنگ آمد و از شدت ناراحتى از آن جا فرار كردم ، ناگهان سوارى كه بر اسبى زرد مايل به سرخ كه عمامه اى زرد رنگ كه بوى مشك از او پراكنده بود جلوى من هويدا شد .
گفت : اى مرد! محمّد عقدى بسته كه آن را جز كافر يا منافق فسخ نمى كند . گفت : من نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بازگشتم و جريان را به عرض حضرت رساندم . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند : آيا سوار را شناختى؟ او جبرئيل بود .
عقد و پيمان ولايتى را بر شما عرضه كرد كه چنانچه عقد را فسخ و يا در آن شك كنيد من در روز قيامت طرف و خصم شما خواهم بود .