جلالت قدر و قرب منزلت سليمان بن جعفر را در نزد حضرت رضا عليه السلام مى رساند.
كشى گويد : سليمان بن جعفر گفته : على بن عبيد اللّه بن حسين به من گفت : ميل دارم به حضور حضرت رضا عليه السلام مشرف بشوم و خدمت حضرت سلام عرض كنم ، گفتم : چرا حضور او نميرسى و علت اين كه خود خدمت او نميرسى چيست؟
وى گفت : عظمت و جلال و هيبت و شوكت او مانع است كه به حضور وى برسم ، و لذا از شركت در مجلس او خود دارى ميكنم ، سليمان بن جعفر گويد : در اين هنگام كه وى اراده داشت خدمت آن جناب برسد ، ناگهان حضرت رضا عليه السلام مريض شد.
در اين موقع كه حضرت مريض بود ، مردم دسته دسته از وى عبادت ميكردند من در اين وقت على بن عبيد اللّه را ديدم ، به او گفتم اكنون مناسب است كه حضور آن جناب برسى زيرا فعلاً مريض است و مردم از وى عيادت ميكنند ، شما نيز بعنوان عيادت از آن حضرت ديدن كن ، وامروز حضور تو در نزد او بلا مانع است.
على بن عبيد اللّه در محضر حضرت رضا عليه السلام حاضر شد ، و آن جناب وى را تجليل و تكريم نمود ، على بن عبيد اللّه از اين ملاقات بسيار خوشوقت شد ، پس از چندى وى نيز مريض گرديد ، در اين هنگام حضرت رضا عليه السلام از وى عيادت فرمود من نيز در خدمتش بودم ، حضرت در منزل او نشست و جلوس خود را ادامه داده تا آنگاه كه همه حضار از مجلس بيرون شدند.
هنگامى كه از منزل بيرون شديم يكى از كنيزان ما گفت : موقعى كه حضرت رضا عليه السلام در منزل نشسته بود ، مادر على بن عبيد اللّه از پشت پرده باو نگاه ميكرد همينكه حضرت از خانه خارج شد وى ناگهان از پشت پرده خارج شد ، ومحلى را كه