درآمدى بر جايگاه روايات پزشكى - صفحه 52

گنجيه هاى علمى اهل بيت است.
بر اين اساس، روايات پزشكى را سه قسم مى كنند:
1. آنچه به عنوان معجزه در معالجه امراض و بيمارى ها از آنان سر زده است.
2. روايت هاى مربوط به پيشگيرى و طب وقايى.
3. روايات مربوط به معالجه و درمان، كه خود دو قسم است: درمان با دعا و قرآن و درمان با داروهاى مادى و طبيعى.
روايات بخش نخست كه جنبه اعجاز و كرامت دارد، از دايره روايات پزشكى خارج است و به خود پيشوايان دينى اختصاص داشته است.
روايات طب وقايى را نيز مى توان بر مردم عرضه كرد و غالبا با معيارهاى علمى نيز سازگار است.
همين گونه است روايات مربوط به معالجه با قرآن و ادعيه و درباره روايات درمان با داروهاى طبيعى معتقد است بهترين راه آزمايش هاى علمى درباره آنهاست كه امروزه كار دشوارى نيست. ۱
7. دكتر مصطفى خضر دونمز مصحح كتاب ابونعيم نيز بر همين رأى است:
و خلاصة القول أنّ بعض الأدوية التى أوصاها النبى صلى الله عليه و آله وسلم لبعض الأمراض، نبتت عن معرفته و تجربته الشخصيتين و لم تنشأ من المعلومات التى هى وليدة الوحى. فليست ملزمة الزاما شرعيّا. و أما الأحاديث المتعلقة بمبادى ء الطب و ما يدخل فى المجال الحكم الشرعى، هى حصيلة الوحى. ۲
اينك پس از گزارش اجمالى اين سه ديدگاه، درباره روايت هاى پزشكى و جايگاه آن، راه درست تحليل و ارزيابى اين است كه نخست، ادله و شواهد خاص مربوط به امر پزشكى بررسى گردد و سپس به بررسى ادله عام و كلى، يعنى اهداف رسالت و مقاصد دين پرداخته گردد تا بتوان در پرتو آن رأيى را اتخاذ كرد.
در لابه لاى روايات مربوط به طب، روايتى بر ديدگاه نخست گواهى مى دهد، يعنى امور پزشكى را بخشى از رسالت انبيا قلمداد مى كند. در مقابل، روايت هاى ديگرى به تأييد پزشكى به عنوان يكى از دانش ها و تجربه هاى بشرى دلالت مى كند.
حال آيا مى توان بر پايه اين دو دسته روايت به نتيجه اى رسيد؟ نخست، متن اين روايت ها را گزارش مى كنيم:

الف. روايت هاى دلالت كننده بر وحيانى بودن احاديث پزشكى:

۱.علل الشرائع عن الربيع صاحب المنصور:حضر أبوعبداللّه عليه السلام مجلس المنصور يوما و عنده رجل من الهند يقرأ كتب الطب، فجعل أبوعبداللّه عليه السلام ينصت لقراءته، فلما فرغ الهندى، قال له: يا

1.همان، ج۱، ص۲۰ ـ ۲۱.

2.موسوعة الطب النبوى، ج۱، ص۱۱۵.

صفحه از 55