ولادت ۱
بدان، اى برادر دينى ام؛ كه من پس از هزار و دويست و هفتاد و هفت سال از هجرت نبوى، على مهاجرها الف الف سلام و تحية، تولد يافتم، هرچند تاريخ دقيق آن به سبب غفلت پدرم يا از بين رفتن [نسخه يادداشت] معلوم نيست؛ امّا گروهى از اهالى روستامان به ولادتم در اين سال، شهادت دادند و لذا اطمينان حاصل شد. آن سال، سال قحطى و گرانى و گرسنگى بود.
ولادتم در روستاى آخوند محله، از قريه هاى سخت سر، كه اينك رامسر ناميده مى شود، واقع شد.
آغاز تحصيل
ظاهرا هفت ساله بودم كه به فراگيرى قرآن مجيد، نزد شيخ رجبعلى قدس سره پرداختم، آن طور كه او تصريح كرد قرآن را در يك ماه آموختم.
درگذشت مادر
در همان سال، يا سال بعدش، مادرم به وبا مبتلا شد و فوت كرد، حشرهااللّه تعالى مع جدّتها، او به هنگام وفات 27 سال داشت؛ مرگش قيامت من بود: محزون شدم، شكسته گشتم و در شهرم غريب.
ادامه تحصيل
با آن حال، به تحصيل كتابهاى فارسى و سپس عربى نزد علماى طايفه [سادات آخوند محله] ۲ و ديگران، مشغول شدم؛ در درس مرحوم مغفور آقاسيد حبيب اللّه ۳ (فرزند
سيد على) ۴ و برادرش سيد احمد ۵ و تكيه گاه علما، عابِد زاهد، آقا سيدابراهيم سيد يوسفى قدس سره ۶ و جناب مستطاب سيدهادى ۷ (فرزند سيد مرتضى)، ۸ كه از بزرگان شيعه و داراى سابقه طولانى در محراب و منبر بود، حاضر شدم.
در آغاز جوانى (17 ـ 18) سالگى به مطالعه كتب شيعه، مانند: حق اليقين مجلسى و احقاق الحق شهيد قاضى نوراللّه ـ طاب ثراه ـ حريص بودم؛ بيشترِ آن كتاب را خواندم و نسبت به حقانيّت مذهب شيعه ـ كثر اللّه امثالهم ـ ، اطمينان حاصل كردم.
[پس از فراگيرى كتابهاى مقدماتى]، براى آموختن شرح لمعه و قوانين به درس مرحوم مغفور، ملاّ حبيب اللّه نارنج بنى حاضر شدم. البته در اين مدت، به درس مرحوم مغفور ميرزا باقر لات محلى، ۹ ـ طاب ثراه ـ نيز مى رفتم.
1.شايان ذكر است كه تيترهاى مقاله، همگى از مترجم است.
2.سادات آخوند محله، نسبشان به امام زين العابدين عليه السلام مى رسد. (نسب نامه چاپ شده در انتهاى ايضاح الفرائد).
3.سيد حبيب اللّه ، در رامسر متولد و در اصفهان و نجف به تحصيل پرداخت و آنگاه به زادگاه خويش بازگشت و از علماى آنجا گشت و در سال ۱۳۲۰ق وفات كرد.(بزرگان رامسر، ص ۵۱).
4.سيدعلى، فرزند سيد هادى است. در روز دوشنبه ۶ ذى الحجة ۱۲۲۶ق در رامسر متولد شد. پس از فراگيرى مقدمات و سطح به اصفهان عزيمت نمود و از محضر اساتيد بزرگى چون مرحوم ملاّ على نورى و كلباسى علوم عقلى و نقلى را فراگرفت. حدود سال ۱۲۵۰ق رهسپار نجف اشرف گرديد و به درس بزرگان آنجا بالاخص صاحب جواهر حاضر و به درجه اجتهاد رسيد. وى در تهذيب نفس و مراقبت، كوشا و بالغ بر چهل سال روزه دار بود. كراماتى از او نقل شده است. او در سال ۱۲۶۷ق به رامسر بازگشت و در سال ۱۳۰۰ق به رحمت ايزدى پيوست و در قبرستان مسجد آدينه به خاك سپرده شد(بزرگان رامسر، ص ۱۰۳).
5.سيد احمد، متولد رامسر است. مقدمات را نزد پدر و عمويش فراگرفت و رهسپار اصفهان شد و به درجه اجتهاد رسيد. باز به رامسر بازگشت و از آنجا به لاهيجان مهاجرت نمود و دهم شوال ۱۳۳۱ق در آنجا وفات نمود.(بزرگان رامسر، ص ۳۱).
6.سيد ابراهيم فرزند سيد يوسف است. او از سادات حسينى آخوند محله و از فضلا و دانشمندان عصر خود بود. وفات وى پس از سال ۱۲۹۰ق است. (بزرگان رامسر، ص ۱۷).
7.زادگاه سيدهادى رامسر است. مقدمات و سطوح را نزد پدر و عمويش خواند و سپس به اصفهان رفت و به درجه اجتهاد رسيد. حدود سال ۱۳۰۰ق در رامسر درگذشت. (بزرگان رامسر، ص ۲۰۹).
8.سيد مرتضى فرزند سيد هادى بزرگ است. وى در شب شنبه دهم شوال ۱۲۱۹ق در رامسر ديده به جهان گشود. در پنج سالگى، آغاز به خواندن قرآن و تعليم خط نمود. مقدمات را نزد پدر آموخت و عازم قزوين شد و بعد به اصفهان رفت و نزد ملا على نورى و حجة الاسلا شفتى و كلباسى، حكمت و فقه و اصول آموخت. آنگاه به نجف اشرف هجرت كرد. عمده تحصيلاتش در آنجا نزد صاحب جواهر بود. پس از نيل به اجتهاد به رامسر بازگشت ولى به دعوت مردم لاهيجان، چند سالى به آنجا رفت. حدود سال ۱۲۹۰ق وفات كرد.
در فلسفه به او «ملا صدرا»ى ثانى و در فقه و اصول «علم الهدى»ى ثانى مى گفتند. (بزرگان رامسر، ص ۲۰۳) .
9.«لات» در زبان گيلكى رامسرى، به معناى «سنگزار» و «مصبّ رودخانه» است.