قيام شيخ محمد خيابانى و شهادت وى
شيخ محمد در نطقى درباره علت قيام خود چنين مى گويد:
امروز من رسما به همه جهانيان اعلام مى كنم، ما عليه اين حكومت كه قرارداد خانمان برانداز وثوق الدوله و انگليس را منعقد كرده قيام كرده ايم. ۱
در مدت شش ماه قيام مرحوم خيابانى مرام و هدف مليّون را از قيام بيان مى كرد. مقصد خيابانى و همراهانش توسعه معارف و تشكيل يك قشون منظم در تحت سرپرستى صاحب منصبان ايرانى و اصلاحات اقتصادى و تأسيس مؤسسه هاى ملى و روى كار آمدن كابينه اى صالح و مقتدر و... بود.
در ميانه قيام كابينه وثوق الدوله سقوط كرد و مشيرالدوله روى كار آمد و به تصور اينكه هدف از قيام فقط ضديت با كابينه وثوق الدوله بوده خواست قيام را خفه كند. لذا با خيابانى مذاكره شد. خيابانى هدف خود و مليّون را از قيام به مشيرالدوله بيان داشت. حاج محمد على بادامچى در اين باره مى گويد:
[شيخ محمد] به خود آقاى مشيرالدوله و ساير زمامداراران و هيئت وقت به صراحت مكرر گفتند كه كابينه حاضر بدون استظهار به تكيه گاه قواى ملى محال است چند ماهى دوام كند. ۲
مشيرالدوله نيز سخنان شيخ محمد را قبول نكرد و مخبرالسلطنه كه در تهران وكيل بود را به سمت حكومت آذربايجان به تبريز فرستاد.
مخبرالسلطنه كه براى خفه كردن قيام به تبريز رفته بود شبانه طرح حمله را كشيد و طلوع آفتاب به آزاديخواهان حمله كرده دست به قتل عام زد.
در اين بيان خيابانى به خانه رفته با همسر و فرزندانش وداع مى كند تا به قشون نيروهاى نهضت در قره باغ بپيوندد، شيخ مى خواهد كه از منزل خارج شود، ولى
قزاقها به در خانه رسيده بودند. لذا شيخ تفنگ را از همسرش گرفته از پشت بام خود را به خانه شيخ حسنعلى ميانجى مى رساند. آقاى محمدعلى بادامچى كه از دوستان شيخ بوده در باره نحوه شهادت شيخ گويد:
روز بيست و نهم ذى الحجه پس از آنكه خانه فقيد مرحوم را غارت و خراب كردند. دو نفر قزاق با راهنمايى يك بچه جاى اختفاء فقيد شهيد را كه در منزل آقا شيخ حسن ميانجى بود كشف كرده آن مرحوم را با چند تير تفنگ گشته به آن هم قناعت نكرده بازويش را قطع كرده بعد جنازه اش را در نهايت بى احترامى بيرون كشيده در روى يك نردبان كوچكى گذاشته با هلهله و شادى مثل اينكه يك مملكتى را از اجنبى فتح كرده اند به دربار آقاى فخرالسلطنه مى آورند. حكمران آزاديخواه كه با كمال كبر و غرور در صندلى حكومت نشسته و متعلقين بى شرف دورش را گرفته بودند يك مرتبه صداى هلهله و دست زدنها را مى شنود، پيشخدمت را مى فرستد كه تحقيق كند جواب مى آورد كه جنازه شيخ محمد دست آورده اند. آن نماينده مجلس و آن آزاديخواه وطن پرست كه چشم و گوشش را حب رياست كر و كور كرده بود با بى اعتنايى تمام با كمال تحقير مى گويد: «ببرند يكجايى دفن كنند». ۳
و بالاخره و در سحر 22 شهريور 1299ش، 29 ذيحجه 1338ق برابر با 13 ستامبر 1920 ميلادى به شهادت رسيد.
ملك الشعراى بهار در غم مرگ جانسوز هم مسلك خود اشك خون ريخت و با سرودن ترجيع بند بلندى گفت: ۴
گر خون خيابانى مظلوم بجوشد
سرتاسر ايران كفن سرخ بپوشد
يادش گرامى و راهش پر رهرو باد
1.جنبش آزاديستان، ص ۱۹۳، عبدالحسين ناهيدى آذر، نشر اختر، تابستان ۱۳۷۹ .
2.شرح حال و اقدامات شيخ محمد خيابانى، به قلم چند نفر از دوستان و آشنايان او، ص ۳۶، چاپ ايرانشهر، برلين، ص ۱۳۰۴ .
3.شرح حال و اقدامات شيخ محمد خيابانى، به قلم چند نفر از دوستان و آشنايان او، ص ۳۸، چاپ ايرانشهر، برلين، ۱۳۰۴ .
4.جنبش آزاديستان، ص ۲۸۶ .