545
دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج2

دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج2
544

كمالات علمى و مكارم اخلاقى

درجه دانش ميرزا طاهر تنكابنى در فلسفه به حدى رسيد كه به فيلسوف شرق شهرت يافت. ۱ استاد مرتضى مطهرى مى نويسد:
او از اساتيد مسلم فلسفه در دوران اخير و ممحض در فلسفه بود. احاطه وى به متون و آراء فلاسفه حيرت انگيز بوده است. ۲
نصرت اللّه امينى كه از محشورين و نزديكان ميرزا طاهر تنكابنى بوده است مى نويسد:
طولى نكشيد كه ميرزا در اثر سعى و مجاهدت مخصوصا قريحه و هوش سرشار بى نظيرى كه خداوند به وى اعطاء فرموده بود سرآمد اقران گرديد به طورى كه پس از
رحلت حكيم جلوه هيچ كس خود را بالاتر از او نمى دانست و همه به استاديش ايمان آورده و بيشتر طلاّب وقت افتخار شاگرديش را داشتند مى توان گفت كه آن مرحوم حكيمى فقيه و فقيهى حكيم بود. در هيأت و نجوم استاد و در طب قديم هيچ يك از معاصران به پايه او نمى رسيدند. اغلب اطباى قديم به شاگرديش افتخار مى كردند و هر يك از آنان در موقع بيمارى نزدش معالجه و مداوا مى نمودند. در محافل و مجالس وقتى شروع به صحبت مى كرد به گونه اى شنوندگان را شيفته خود مى نمود كه در بادى امر تصور مى شد آن شادروان تمام همّ خود را مصروف ادبيات عرب و ايران و علم رجال نموده است. چندين هزار بيت قصايد عربى و فارسى را در حافظه داشتند. خطشان بسيار زيبا بود و كتبى كه به خط ايشان استيضاح شده در كتابخانه اش فراوان بود. اگر بگوييم از لحاظ عرفان، ميرزا در عصر خود يكى از اوتاد به شمار مى رفت خطا نگفته ايم. اگر كسى به حالات روحانى وى آشنايى داشت مى دانست كه وى عارفى ربّانى بود. هيچ گاه دل از ياد و لب از ذكر خدا فارغ نداشت. اغلب شبها را به رياضت مى گذراند همواره با خداى خود راز و نياز داشت. حافظه اش به قدرى قوى بود كه تا آخرين دقايق حيات خود مطلبى را كه شنيده و يا خوانده بود فراموش ننمود و به كمك اين حافظه سرشار و مطالعات محققانه اش بود كه وقتى كوچك ترين سؤال علمى از او مى شد بدون مراجعه به كتاب ساعتها درباره اش صحبت مى فرمود. حتى اغلب اتفاق مى افتاد در موقع ذكر مطلبى از كتابى، صفحه آن كتاب را بدون كوچك ترين اشتباهى بيان مى كرد. صراحت لهجه و شجاعت مرحوم ميرزا زبانزد همه بود. حقايق را بدون پرده مى گفت و از هيچ كس در اين مورد بيم و هراسى نداشت. مناعت طبع و عُلوّ نفسش به قدرى بود كه با اين كه تمام املاك او گرفته شد و دستش از همه كارى كوتاه گرديد و حتى افراد خانواده اش را از ادارات بيرون كردند دست احتياج به سوى هيچ كس دراز نكرد. ۳
در اين كه هيچ كس مانند آن مرحوم كتاب بوعلى را نمى توانست تدريس كند
قولى است كه جملگى برآنند. حكيم تنكابنى جز آثار ابوعلى سينا و خواجه نصير طوسى همچنين كتب رياضى و شروح آنها منابع عرفانى را درس مى گفت كه از جمله آنها كتاب مصباح الانس مى باشد چنانچه بر پشت جلد نسخه اى از كتاب فوق ـ چاپ سنگى سال 1323ه.ق تهران ـ بر اين معنى تصريح نموده است: در سنه 1331ه.ق اين كتاب به بنده منتقل شد و در پانزدهم محرم الحرام 1332ه.ق شروع به تدريس آن شد(محمد طاهر الطبرسى غفر له). ۴
چند روز پس از رحلت او، روزنامه اطلاعات درباره اش نوشت:
فيلسوف نامى مرحوم طبرسى تنكابنى سپهر فضيلت و حكمت را ستاره درخشانى بود. متأخرين از حكما به مرتبه جامعيت او در علوم ادبى و فلسفى نرسيده بودند. اين دانشمند گرامى در ادبيات و منطق اطلاعات شايانى داشت او در فلسفه مشايى بى نظير و اگر بگويم تنها مدرس فلسفه ارسطو در اين دوران بود نابجا نگفته ايم. خصائص روحى و عظمت اخلاقى او نقل محفل دانشوران و كلام آن حكيم و رد زبانِ زبان سنجان آشنا و بيگانه وى را به مناعت طبع و علوّ همت مى ستودند و به نيكى از او ياد مى كردند. به پيش آمدهاى ناگوار با نگرشى خوش و اميدوار كننده مى نگريست. كيمياى سعادت را در خيرخواهى و يارى افتادگان مى جست. ۵
شيخ آقابزرگ تهرانى ميرزا طاهر تنكابنى را از افاضل فلاسفه و اعلام عرفا معرفى مى كند وى مى افزايد به دليل پيگيرى امر تحصيل حكمت و فلسفه مكانت علمى و قدر و منزلت اجتماعى او ارتقا يافت و حكيم جلوه كمالات او را ستود. ۶
مرحوم عبرت نائينى مى نويسد: ميرزا طاهر تنكابنى از اجلّه حكما و عرفا و امروز در حكمت و عرفان و علم طب قديم كم نظير بلكه بى مانند است. ۷ محقق معروف
محمد قزوينى نوشته است:
طاهر تنكابنى دانشمند و فاضل معروف از قرار مذكور در حكمت و فلسفه قديم بسيار متبحّر و كتب بسيار نفيسى از خطى و چاپى جمع كرده بود بدبختانه من كه فقط دو سال قبل از وفاتش از پاريس به تهران مراجعت كرده، از فضل و دانش او چندان مستحضر نبودم و توفيق ملاقات آن عالم جليل را نيافتم. ۸
مرحوم محمدعلى صفوت، در وصف ميرزا طاهر تنكابنى گفته است:
او يكى از آزاديخواهان زبده و توانا و يكى از اساتيد جامع در علوم عقلى بوده است. اشكالات فلسفه مشاء را براى طالبان علم مى گشود. ۹
استغناى طبع حكيم تنكابنى هنگامى روشن مى شود كه وقتى آن اسوه فضيلت در بيمارستان بسترى بود. ذكاء الملك فروغى (شاگردش) نخست وزير ايران بود و اگر كم ترين اشاره اى به وى مى شد به استادش كمك شايان توجهى مى كرد ليكن مرحوم تنكابنى از همين اشاره هم امتناع نمود و اين در حالى است كه فروغى با ميرزا مناسبات طولانى و نزديك داشت و آن دو، ساعتها با هم مذاكره مى كردند و ذكاءالملك با آن مقامات عالى دولتى و اقتدار سياسى كه داشت به منزل ميرزا طاهر مى رفت و براى او احترام فوق العاده اى قائل بود و هميشه مى گفت: ميرزا طاهر از نوادر روزگار است با مرگ او فلسفه هم تعطيل خواهد شد. مهندس محسن فروغى مى گويد اولين بار كه همراه پدرم محمدعلى فروغى به زيارت ميرزا طاهر نائل شدم در دارالمعلمين مركزى شاگرد بود. خدايش بيامرزد مرد آزاده اى بود و استغناى طبع داشت. ۱۰
از جمله حقايقى كه مؤيّد حالات معنوى و سلامت نفس ميرزا طاهر تنكابنى است ماجراى طى الارض وى همراه با استادش مرحوم صهباى قمشه اى است، نقل
كرده اند استاد قمشه اى با اين شاگردش در تهران، سه راه امين، حضور به هم مى رسانند آقا محمدرضا به ميرزا مى گويد: آيا مايل هستيد با هم به زيارت حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام در قم برويم؟ ميرزا طاهر مى گويد: امشب شب جمعه است و مهمان دارم و نمى توانم بيايم. آقا محمدرضا مى گويد من شما را به زيارت در قم مى برم و به گونه اى برمى گرديم كه به موقع از مهمانان خود پذيرايى كافى بكنيد و در اين لحظه دست او را مى گيرد و مى گويد چشمان خود را هم بگذاريد، ميرزا چنين مى كند. بعد آقا محمدرضا مى گويد: صلوات بفرستيد و او هم اين ذكر را بر زبان جارى مى سازد. ميرزا طاهر مى گويد ناگهان خود را در قم و در جوار ضريح حضرت فاطمه عليهاالسلام يافتم. بعد از خاتمه زيارت آقا محمدرضا به وى مى گويد: دست خود را به من دهيد و چشمان خويش را بسته و صلوات بفرستيد ميرزا مى گويد: چون اين موارد را اجرا كردم خود را در سه راه امين تهران حاضر يافتم. ۱۱
همچنين نقل كرده اند ميرزا نصراللّه نامى، در زمان حيات خود با ميرزا طاهر تنكابنى دوست و محشور بوده است شبى در مدرسه ملا آقارضا واقع در محله سرچشمه تهران بدون اين كه از حجره خارج شوند او را در طرفة العين به قم برده و برگردانده است جالب اين است در لحظه حركت، آنها سماورى را روشن كرده بودند و چون از اين سفر معنوى بازمى گردند به حجره مورد اشاره وارد مى شوند در حالى كه سماور به همان حالت در حال جوش آمدن بود. ۱۲

1.چهره ها در تاريخ نظام آموزش عالى حقوق و ؟؟؟؟نوين، ص ۳۷۷ .

2.خدمات متقابل اسلام و ايران، ص ۶۱۹ .

3.مشاهير رجال، به كوشش دكتر باقر عاقلى، مقاله نصرت اللّه امينى درباره ميرزا طاهر تنكابنى، ص ۲۱۹ .

4.نخبگان علم و عمل ايران، ص ۱۸ .

5.روزنامه اطلاعات، سال ۱۶، يكشنبه ۱۶ آذر ۱۳۲۰(۱۵ ذيقعده ۱۳۶۰ ه.ق).

6.طبقات اعلام الشيعه(نقباء البشر في القرن الرابع عشر)، شيخ آقابزرگ تهرانى، ج سوم، ص ۹۷۳ .

7.مدينة الادب، عبرت نائينى، ج اول، ص ۷۳۲(نسخه خطى كتابخانه مجلس شوراى اسلامى).

8.مجله يادگار، سال پنجم، شماره ۴ و ۵، مقاله وفيات معاصرين، محمد قزوينى .

9.داستان دوستان، محمدعلى صفوت، چاپ قم، ۱۳۲۸ ه.ش، ص ۱۱۹ .

10.ذكاءالملك فروغى و شهريور ۱۳۲۰ه.ش، ص ۴۸ ـ ۴۹ .

11.تاريخ شهرضا، مسيح اللّه جمالى، ص ۲۷۱ ـ ۲۷۲ .

12.افسانه زندگى، دكتر نصرت اللّه باستان، مجله يغما، سال ۱۳۴۴، ش ۲۰۸، ص ۴۳۷ ـ ۴۳۹؛ نخبگان علم و عمل ايران، ۲۹ ـ ۳۳ .

  • نام منبع :
    دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج2
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
    پیوند معرفی کتاب :
    http://www.hadith.net/post/52477
تعداد بازدید : 146898
صفحه از 845
پرینت  ارسال به