585
دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج2

48

سيد محمّد فرزان

عالم دين و ادب ، سيد محمّد فرزان بيرجندى ، به سال 1273 ق ، در شهر بيرجند از اعمال خراسان چشم به جهان گشود . وى عضو وزارت فرهنگ بود؛ و دوران خدمات فرهنگى را در صفحات بلوچستان ، سيستان ، خراسان و بوشهر گذراند؛ و سال ها معلم و مربى و رئيس فرهنگ بود .
زندگيش به سختى و مرارت گذشت ، خواه در زمانى كه در شهرستانها سرگرم تأسيس مدارس جديد بود و خواه روزگارى كه از درِ سياست درآمد كه از سيستان به نميايندگى مردم در مجلس برسد؛ و پس از شكست و ناكامى ، كار و بارش به بندربوشهر افتاد؛ و بر اثر هواى بد آنجا ، سخت بيمار و ناتوان شد ، و اين بيمارى تا پايان عمر او را رنجور مى داشت .
شاگرد محمّد اسماعيل رضوانى در جلسه يادبود او گفت:
فرزان ، يا به علت استعداد و ذكاوت و قدرت درك بيمانندى كه داشت و يا هم به طور تصادف تحصيلاتى منظم و از روى قاعده و قانون كرد . زبان و ادبيات عرب را از نصاب الصبيان ابو نصر فراهى آغاز كرد و تا مراحل نهايى ادامه داد . در خلال فراگرفتن كتب صرفى و نحوى كه در مدارس طلاب تدريس مى شد ، از مطالعه كتبى كه در اين باره در كشورهاى عربى ، مانند مصر و لبنان تأليف مى گرديد غفلت نداشت؛ و به موازات آن ، ادبيات عرب را در دروه به اصطلاح «جاهليّت» به خوبى فرا گرفت . چنانكه مثلاً معلقات سبع را با قدرت خاصى تدريس مى كرد؛ و بر سبيل پند و راهنمايى ، به شاگردان خود مى فرمود تا ادبيات عرب را در روزگار جاهليّت و
قرون اوليه اسلام فرا نگيريم در زبان و ادبيات عرب صاحبنظر و داراى قدرت اجتهاد نمى شويم ... . ۱
رضوانى افزود:
اكثر آيات قرآن را از برداشت . به قرآن عشق عجيبى پيدا كرده بود و پيوسته آن را تلاوت مى كرد؛ و گاهى در برابر عظمت يك آيه از خود بى خود مى شد ، و با آهنگ خاصى آن را چندين نوبت تكرار مى كرد . ۲
فرزان ، علاوه بر فقه اللغه و اطلاعات بسيار وسيعى كه در معارف اسلامى و ادب عرب داشت ، مراسم و عاداتى را كه اعراب در عهد جاهليّت داشتند ، به خوبى مى دانست و تاريخ سياسى و اجتماعى عرب را در حد كمال مطالعه كرده بود . اين است كه در ترجمه متون و اشعار دچار اشكال نمى شد .
وى به زبان فرانسه هم آشنايى داشت و قطعات ادبى را به آسانى و روانى از فرانسه به فارسى ترجمه مى كرد .
در اواخر عمر ، در ساحل درياى خزر (در بابلسر) گوشه گرفته ، از همه چيز جهان بريده و به خداى خويس پويسته بود .
او در هفتاد و ششمين بهار عمر خود ، به روز 23 فروردين ماه 1349 (5 صفر 1390) ، در تهران درگذشت؛ و در چند مترى مرقد حضرت عبدالعظيم ، پهلوى ابوالفتوح رازى و ميرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانى و علامه قزوينى و عباس اقبال و تنى چند از بزرگان و دانشمندان ديگر ، به خاك سپرده شد؛ و به يادبود درگذشت او ، به دعوت حبيب يغمايى و سيد حسين نصر ، مجلسى در دانشكده ادبيات تهران برگزار شد . در اين مجلس يادبود . استادان و دانشمندان كشور با كمال خلوص او را ستودند و براستى ، نه از روى تعارف ، «مرد بى جانشين» ش خواندند؛ و ابراهيم صهبا
در سوك او سرود:
عالمى مظهر حقيقت بود
فاضلى شاهكار خلقت بود

«مرد بى جانشين» علم و كمال
شهر در پاكى و شرافت بود

بود نام نكوى او «فرزان»
گنج ويرانه قناعت بود

مرگ او بهر اهل دانش و دين
به خدا بدترين مصيبت بود

اشك صاحبدلان به ماتم او
گريه بر دانش و فضيلت بود

و براستى هم مردى بود نجيب و با تقوى و ديندار ، كه محمّد على اسلامى ندوشن درباره اش گفته: «عنوان استاد و مرد آزاده به تمام معنى شايسته اوست» . ۳ و به اعتقادمجتبى مينوى «در عالم علم و ادب ، درخت كهنسال سايه افكنى بود كه در سايه اش گروهى آرام گرفته بودند و از آن به راحت و آسايش مى رسيدند و استحقاق و استعداد آن را داشت كه چندين هزار تن ديگر در سايه اش بياسايند» . ۴
تقى زاده ، كه در به كار بردن كلمات تجليل و تفخيم در مورد اشخاص بسيار ممسك بود ، درباره فرزان مى گفت و مى نوشت كه اين مرد «علامه» است و مى دانيم كه اين كلمه را وى در عمر خود فقط در حق عده معدودى به كار برده بود .
اصلاً «كاشف سيد محمّد فرزان و شناساننده او به جامعه ادبى ايران سيد حسن تقى زاده بود؛ و تقى زاده او را به مناسبت آن شناخت كه مكتوبى از او ، در انتقاد از كتب درسى ، خوانده و به مدارج علمى و قوّه تشخيص و نقد و بينش او پى برده بود . پس وسيله شد كه سيد را از خراسان به تهران خواندند . در تهران چندى به تدريس در دانشكده هاى الهيات و ادبيات پرداخت ، و با بنگاه ترجمه و نشر كتاب همكارى علمى داشت ، و در مجله يغما مقالات محققانه و انتقادى درباره چند كتاب مشهور نوشت» . ۵ و حبيب يغمايى پا را فراتر نهاد و در مجله اش نوشت: «او تمام صفاتى را
داشت كه براى ائمه دين مى شمارند» . ۶ و به عبارتى ديگر ، «مرد خودساخته آزاده اى بود فيّاض كه افاضاتش به همه مى رسيد . در اظهار نظر بى پروا بود ، تا حدى كه در اوايل زندگانى در سر راهش مدعيان سرسختى به پا خاستند و سنگهايى در سر راه پيشرفت كارش انداختند» . ۷
از فرزان ظاهرا آثار عمده اى نه به نظم و نه به نثر باقى نمانده و آنچه نوشته است غالبا در باره كتاب هايى است كه جامعه اهل ادب به آنها علاقه دارند ، مانند كليله و دمنه ، مرزبان نامه ، ديوان حافظ ، مثنوى مولوى ، و در صدر همه ، قرآن كريم .
خلاصه «بايد اعتراف كرد كه در جامعه امروز ما افراد قابل احترام كمياب شده اند ، و يكى از اين كيمابها ، به نظر من سيد محمّد فرزان است» . ۸
اين شرح حال را با يادى از آن بزرگان پايان مى دهم:
سالى ، درست نمى دانم چه سالى ، به مناسبت نيمه شعبان و ميلاد حضرت قائم عليه السلام ، مجلس جشن و سرورى در خانه دوستى از معتقدان برپا بود ، و جوانى صبيح با صوت دلنشين ابياتى در ستايش امام عليه السلام مى خواند ، كه مردى از قضات ديوان عالى كشور ، با اينكه دانش زيادى اندوخته و از تاريخ اسلام و علوم اسلامى بهره وافى داشت ، كلماتى در لفاف به زبان آورد كه عقايد سيد احمد كسروى را درباره امام ناپيدا به خاطر مى آورد . پيرمردى كه در يك گوشه خاموش نشسته و سر به جيب تفكر فرو برده بود ، ناگهان بر آشفت و گفت: آقاى عزيز ، شما را به خدا و به هر چه مى پرستيد ، در دنيايى كه چون موى زنگى در هم افتاده و جهانخواران و ستمكاران زندگى ميليونها نفوس زكيّه را به بازى و شوخى گرفته اند ، لااقل اين تنها اميد را از مردم ، مردمى كه به انتظار فرج نشسته اند ، باز نگيريد!
و اين مرد همان سيد محمّد فرزان بيرجندى بود .

1.رضوان ، محمّد اسماعيل ، «وفات سيد محمّد فرزان» ، راهنماى كتاب ، سال سيزدهم ، شماره هاى ۱ و ۲ ، فروردين ـ ارديبهشت ۱۳۴۹ .

2.همانجا .

3.يغما ، سال نوزدهم ، شماره ۸ .

4.نقد حال ، تهران ، دى ماه ۱۳۵۱ .

5.رضوانى ، مآخذ ياد شده .

6.يغما ، سال بيست و سوم ، شماره ۱ ، فروردين ۱۳۴۹ .

7.نقد حال .

8.اسلامى ندوشن ، محمّد على ، «پيمانه عمر او به هفتاد رسيد» ، مجله يغما ، سال نوزدهم ، شماره ۸ ، آبان ۱۳۴۵ .


دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج2
584

تدريس فقه و اصول و معقول

ايشان در ايامى كه در قم مشرف بودند و از دروس خارج آيات عظام استفاده مى نمودند در ضمن تدريس فقه و اصول نيز مى نمودند، تا اينكه در سال 1382ق به شهر رى هجرت نمود و مجاورت سيدالكريم را اختيار نمود و در منزل براى برخى از محصلين علوم آل محمد صلى الله عليه و آله تدريس متون فقه و اصول و معقول مى فرمودند. ۱

1.ر.ك: گنجينه دانشمندان، ج ۳، ص ۶۴۶ .

  • نام منبع :
    دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج2
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
    پیوند معرفی کتاب :
    http://www.hadith.net/post/52477
تعداد بازدید : 146808
صفحه از 845
پرینت  ارسال به