بوده است ، بيش از اين از احوالش اطلاعى نيست همينقدر مسلّم است كه از شعراى معروف و قادر زمان خويش بوده ولى از شعرا و جز اين أبيات نمانده است» .
آنگاه همه اشعار گذشته را «يعنى اشعار منقوله از ارباب تراجم را) نقل كرده سپس گفته است:
در مجموعه مورخ 813 و 814 موزه بريتانيا (به شماره 27261) اشعار ذيل از او نقل شده است:
غبار رهش سرمه چشم رضوان
دم مركبش شاخ گيسوى حورا
عنان گير او جبرئيل از متانت
سنان در كشف عزريائيل اعدا
بهر حمله چون شير يزدان همى زد
فلك بر زمين و ثرى بر ثريّا
ز ثعبان رمح از بر باره گفتى
كه موسى است بر سينه طور سينا
يكى تيغ هندى كز آسيب زخمش
چو پولاد سخت و چو موم مصفّا
زبانى چو الماس سيماب گوهر
كزو لال گردد زبان هاى گويا
ز مرّدوشِ لعل پاشِ كهن دل
فلك رنگِ مه تابشِ كوكب آسا