173
دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج1

و در جاى ديگر مى گويد (ص 172):

خواجه شاعران ازينجا گفت
اى درون پرور برون آراى

إلى غير ذلك: و موجب اين امر همانا جهت جامعه اى است كه بين كلمات حكيم سنايى و امير قوامى موجود است و آن اشتمال بر توحيد و عدل و حكمت و نصيحت و زهد و موعظت و منقبت و مرثيت بجا و درست است و بس .
چون قوامى در اوايل حال خبّاز يعنى نانوا بوده است از اين روى در اواخر قصايد خود به اين شغل و حرفه خود اشارت و تصريح كرده و لوازم خبّازى را (از قبيل دكّان و نان و آرد و گندم و جوال و آسياب و ترازو و شاگرد و غير ذلك) با تخيّلات شاعرانه در اشعار خود مى آورد چنانكه خاقانى در اواخر تحفة العراقين نسبت به شغل پدرش كه درودگرى بوده چنين عمل را انجام داده است آنجا كه گفته:

وز سوى پدر درو گرم دان
استاد سخن تراش دوران

چون وهم بچرخ بر گمارم
چون كوى بخرطش اندر آرم

رندى كه رنده ام برآيد
بر عارض حور جعد شايد

چوبم همه از درخت موسى است
تخته همه شاخهاى طوبى است

زان چوب دوات عقل سازم
زان تخته سرير جان طرازم

الى آخرها .


دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج1
172

نبوده است بلكه از اين جهت بوده است كه اشعار قوامى غالبا مشتمل بر مطالب عاليه و مضامين حكيمانه است از قبيل پند و موعظت و دعوت به خداپرستى و اثبات عدل او و ردّ بر مجبّره و زنادقه و ترهيب از دنيا و شرح بى اعتبارى و بى وفايى آن و ترغيب به آخرت و عمل براى آن و نظاير اينها و مخصوصا چون شيعى اثنا عشرى بوده است و صريحا در اشعار خود به اين نعمت شكر مى گويد و مباهات مى كند و به اسامى ائمّه اثنى عشر عليهم السلام و به شرايط امامت از قبيل نص و علم و عصمت تصريح مى كند پس اجتماع اين امور كه در آن زمان از محاسن بزرگ به شمار مى رفته است موجب شده كه شعر قوامى در انظار مردم و مخصوصا در ميان جماعت أهل تشيّع رواجى تمام و رونقى بسزا يافته است .
از اين نقطه نظر است كه قوامى در سراسر اين ديوان نام هيچ شاعرى را نمى برد و خودش را تالى مرتبه او به شمار نمى آورد مگر حكيم سنائى رحمة اللّه عليه كه مكرّر در مكرّر در اشعار خود نام او را مى برد و كلمات او را تضمين مى كند و او را خواجه شاعران معرّفى مى نمايد و غايت مباهات و افتخار براى خود اين را مى داند كه خود را در رديف سنايى بگنجاند مثل آنكه در جايى مى گويد (ص 14):

شاد باش اى قوامى هنرى
كه اهل رى را سنايى دگرى

و در جاى ديگر مى گويد (ص 19)

شعر من جان سنايى زنده كرد
تا مرا از فضل تلقين كرده

و در جاى ديگر مى گويد (ص 98):

قوامى كه برد از تنور تفكّر
بنان سخن آب شعر سنايى

و در جاى ديگر مى گويد (ص 107):

خراسان و عراق امروز إقطاع دو شاعر شد
قوامى را عراقى دان سنايى را خراسانى

و در جاى ديگر مى گويد (ص 121):

مالداران را سنايى وار گويد پند تو
اى خداوندان مال الاعتبار الاعتبار

  • نام منبع :
    دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج1
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
    پیوند معرفی کتاب :
    http://www.hadith.net/post/52477
تعداد بازدید : 99687
صفحه از 395
پرینت  ارسال به