را در استناد به قياس به كار برده ، و احاديث نقل شده از ائمه عليهم السلامرا با نظر خودش مخلوط كرده است .
و در فصل بعد از آن مى گويد:
... من از مسائلى كه ابن جنيد جمع آورى نموده و به اهل مصر نوشته و مسائل مصريه ناميده است ، جواب داده ام . ابن جنيد در آن كتاب اخبار را در چند باب گرد آورده و گمان كرده كه آنها از نظر معانى با هم اختلاف دارند ، و اين اختلاف معانى را به رأى ائمه عليهم السلام منسوب داشته است ، حال آنكه ظن و تخيل او مردود است . من ميان معانى اخبار مزبور قدر جامعى پديد آورده ام تا در آنها اختلافى حاصل نگردد . ۱
علامه حلى در ايضاح نوشته است:
«به خط سيد سعيد صفى الدين ابن مَعَدّ (صفى الدين محمّد بن معد برادر سيد فخار موسوى) ديدم كه نوشته بود: يك جلد از كتاب تهذيب الشيعه تصنيف ابن جنيد را به دست آوردم كه اوراقى از اول آن افتاده بود . اين جلد «كتاب نكاح» است .
من آن را ورق زدم و به مطالعه آن پرداختم ، ديدم تاكنون كتابى از اين بهتر و رساتر و از لحاظ عبارت نيكوتر و از نظر معنى دقيق تر را از فقهاى شعيه سراغ ندارم!
ابن جنيد در اين جلد موارد اختلاف در مسائل اصول و فروع احكام را به تفصيل مورد بحث قرار داده ، آنگاه آنها را تحرير نموده و به روش شيعه و مخالفان استدلال كرده است .
اگر درست در اين كتاب امعان نظر شود و پى به معانى آن ببرند ، و پيرامون آن غور و بررسى گردد ، ارزش و مقام والاى آن شناخته مى شود و چيزهاى بسيارى از آن به دست مى آيد كه در غير آن نيست ، وَ كَتَبَ محَمّدُ بن مَعَدِّ المُوسَوى» .
سپس علامه حلى خود مى گويد:
من هم از مصنفات اين شيخ عظيم الشأن كتاب الاحمدى للفقه المحمدى را كه مختصر