آحاد» دارد تا چه رسد به «قياس» ، در شناخت ابن جنيد كافى است .
اما فقهاى متأخر ما همچون شهيد اول و دوم و فاضل مقداد و ابن فهد و صيمرى و محقق كركى و ديگران ، همگى اقوال اين شيخ بزرگوار را معتبر دانسته و در مسائل خلاف و وفاق مورد استناد قرار داده اند ... .
آنگه علامه بحرالعلوم به اصل مسئله اى مى پردازد كه مقام عالى اين فقيه عاليقدر را تا حدى مخدوش كرده است ، مى نويسد:
«در اينجا سؤالى پيش مى آيد ، و آن اينكه منع از قياس از ضروريات مذهب شيعه اماميه است ، و از ائمه اطهار عليهم السلام هم به تواتر رسيده است . بنابراين مخالف آن خارج از مذهب شيعه است و به قول او نمى توان اعتنا نمود ، بلكه موثق دانستن وى درست نيست ، مگر اينكه منظور اين باشد كه وى از لحاظ مذهب موثق است ، چنانكه در امثال فطحيه و واقفيه و برخى از عامه گفته مى شود .
بالاتر از اين مطلبى است كه از مفيد نقل شده كه گفته است: «ابن جنيد ائمه عليهم السلامرا به عمل به رأى منسوب داشته است» . زيرا اين نسبت ، نظرى زشت و قولى شنيع است . اين معنى چگونه با اعتقاد به عصمت ائمه عليهم السلام و عدم تجويز خطا از آنها كه جزو مسلمات مذهب شيعه است ، وفق مى دهد؟!
گرچه اين نظر از ابن جنيد شهرت نيافته ، ولى نظر وى نسبت به قياس مشهور است ، شيخ مفيد در كتاب «المسائل السرويه» و ابن شهر آشوب در «معالم» و نجاشى هم از استادان موثقش نقل كرده است .
اين معنى از گفتار سيد مرتضى در نقل اقوال ابن جنيد و جوابى كه از آنها مى دهد نيز استفاده مى شود . همچنين تأليف كتابى به نام ، «كشف التمويه والالباس على اغمار الشيعه فى امر القياس» و كتاب ديگرش موسوم به «اظهار ماستره اهل العناد من الرواية عن العتره فى امرالاجتهاد» نيز اشاره به همين معنى دارد .
نجاشى اين دو كتاب را در فهرست كتب و مصنفات ابن جنيد ذكر كرده و هم در