او كه به فرزندش سفارش كرده بود« حاصل يك عمر زحمت من اين كتاب ها و كتابخانه است و تو بهتر مى دانى كه مايملك ديگرى ندارم» و راست مى گفت حتى منزل مسكونى نيز از خود نداشت .
لازم به ذكر است كه در طى دوران حيات پربارش ، كم و بيش عنايات و توجهاتى هم به او شده بود ، كه اهل آن بهتر مى دانند . خلاصه كلام اينكه مرحوم مؤذنى در طى 80 سال عمر خود ، در كمال بى نيازى ، عزت نفس ، خلوص در انجام خدمت به آستان مقدس حضرت عبدالعظيم عليه السلام و خلق ، دستگيرى از ضعفاء در حد توان ، ارشاد جوانان كه تعداد آن از شمارش خارج است لحظه اى كوتاهى ننمود .
هميشه با وضو داخل كتابخانه مى شد ، و هر صبح ابتدا 2 ركعت نماز هديه به روح واقفين كتب و اموات آنان مى خواند ، سپس مشغول به كار مى شد ، نام ولى نعمت خود را هميشه اينگونه مى برد «وجود مقدس حضرت عبدالعظيم عليه السلام » .
در خاتمه چند خاطره از آن مرحوم كه فرزندش به ياد دارند عينا نقل مى كنيم .
الف . در سن شانزده سالگى حقوق خود را كه به عنوان مؤذن از آستان دريافت نموده بودند ، نزد متولى وقت رفته و پول را در مقابل او گذاشته (چون مرسوم بود هر كس هر وجهى از آستان مى گرفت با كسب اجازه از متولى آن را مصرف مى نمود) و گفته بود اين مبلغ را بابت حقوق به من داده اند ، شما به عنوان متولى اجازه مصرف آن را به من مى دهيد ، متولى وقت در جواب او گفته بودند با رعايت 3 شرط مى توانى از اين پول استفاده كنى:
1 ـ درون و برونت اسلامى باشد و خدا و حضرت عبدالعظيم عليه السلام را شاهد و ناظر بر اعمال خود بدانى .
2 ـ كار تو مورد نياز آستان باشد ، نه كار آستان مورد نياز تو .
3 ـ 11 ريال كار كنى ، 9 ريال دريافت كنى .
با توجه به اين سه شرط مى توانى از اين پول استفاده كنى ، گفتم آقا ظهر ، مغرب ،