مى گويد:
در ميان راويان و ناقلان احاديث ما كسانى بوده اند كه عقيده به قياس داشته اند ، مانند فضل بن شاذان ، و يونس بن عبدالرحمان و جماعت ديگرى از معروفين .
همچنين شيخ صدوق در «من لايحضره الفقيه» اشاره به اين معنى مى كند و در «باب ابوين با وجود نوه پسرى» مى گويد: فضل بن شاذان در اين مسئله نظرى بر خلاف قول ما دارد ... و اين از مواردى است كه قدم وى از طريقه مستقيم لغزش يافته است . اين راهى است كه هر كس معتقد به قياس باشد در آن گرفتار مى شود» . ۱
از اينجا معلوم مى شود كه قول به قياس در ميان شيعه چيزى نيست كه تنها از ابن جنيد نقل شده است ، بلكه قبل از وى بزرگان فضلاء مانند يونس بن عبدالرحمان و فضل بن شاذان و ديگران هم نقل شده است . بنابراين نمى توان بطلان قياس را در آن زمان ها از ضروريات مذهب شيعه به شمار آورد .
نسبت دادن قول به رأى به ائمه عليهم السلام هم مانع از اين نيست كه در اعصار پيشين چنين بوده است ... .
از جمله امورى كه دلالت بر گفته ما دارد كه در اين مقوله شبهه اى وجود داشته و ابن جنيد را معذور مى دارد ، مضافا به اينكه علماى ما اتفاق دارند كه اعتقاد وى به قياس باعث خروج او از مذهب شيعه نمى شود ، و تصريح آنها بر جلالت قدر و وثاقت و عدالت وى ، اين است كه اين شيخ بزرگوار در ايام معزالدوله ديلمى آل بويه مى زيسته كه شيعه و دانشمند بوده است ، و كار شيعيان در زمان او بالا گرفته بود ، تا جائيكه مردم بغداد را ملزم ساخت تا در روز عاشورا در محلات و بازار بر امام حسين عليه السلام گريه و زارى كنند و مراسم عزادارى برپا دارند ، و در روز عيد غدير به هم تبريك و تهنيت بگويند و شادى نمايند ، و براى برگزارى نماز عيد به بيابان بروند ، و در آخر حكومت او كارهايى بزرگ تر از اينها هم روى داد .