قاآنى در سال 1256 ه.ق، كه سى و چهار سال داشت، در تهران همسر اختيار كرد ولى «يارش مار شد» و شاعر او را از نظر انداخت و «همنفسى نو» برگزيد امّا همسر تازه هم با وى يكدل و مهربان نشد و عاقبت آن دو «حليله غير جليله» آتش در خانه اش زدند و روزگار بر شاعر شوريده و عشرت طلب سياه كردند. ۱ ظاهرا در سال 1259 ه.ق بود كه به قصد اقامت دايم به شيراز بازگشت و پس از سالهاى دراز دورى از وطن، با دوستان ديرين تجديد ديدار كرد و چندى بعد باز به تهران آمد و باز به شيراز رفت و در اين مسافرتها همشهريان او ابتدا مقدمش را گرامى داشتند و مخصوصا در زمان حكمرانى صاحب اختيار، سخت در راحت و آسايش بود. ۲
امّا رفته رفته جمعى از ادباى شيراز به آزارش پرداختند و صاحب اختيار هم از فارس تغيير مأموريت يافت و جانشين او معتمد الدوله منوچهرخان گرجى كه از شعر و ادب بهره اى نداشت، در پرداخت مرسوم او تعلل ورزيد تا جايى كه از اين زندگانى بى حاصل به تنگ آمده در سال 1262 ه.ق (سال فوت ميرزا شفيع وصال) در گذشت .