255
دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج1

كار

خيّاطى يكى از شغلهاى پسنديده در اسلام است. لقمان حكيم اين شغل را براى خود انتخاب كرده بود. ۱ در حديث است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
عَمَلُ الأبْرارِ مِنَ الرِّجالِ الخِياطَةُ، و عَمَلُ الأبْرارِ مِن النِّساءِ الغَزْلُ؛كار مردان نيك خيّاطى است و كار زنان نيك ريسندگى.۲
جناب شيخ براى اداره زندگى خود، اين شغل را انتخاب كرد و از اين رو به «شيخ رجبعلى خياط» معروف شد. جالب است بدانيم كه خانه ساده و محقر شيخ، با خصوصياتى كه پيشتر بيان شد، كارگاه خياطى او نيز بود.
يكى از فرزندان شيخ در اين باره مى گويد:
ابتدا پدرم در يك كاروانسرا حجره اى داشت، و در آن خياطى مى كرد. روزى مالك حجره آمد و گفت: راضى نيستم اينجا بمانى. پدرم بدون چون و چرا و بدون اينكه حقى از او طلب كند، فرداى آن روز چرخ و ميز خياطى را به خانه آورد و حجره را تخليه كرد و تحويل داد، از آن پس در منزل، از اتاقى كه نزديك در خانه بود براى كارگاه خياطى استفاده مى كرد.

جدّيت در كار

جناب شيخ در كار خود بسيار جدى بود و تا آخرين روزهاى زندگى تلاش كرد تا از دست رنج خود زندگيش را اداره كند. با اين كه ارادتمندان وى با دل و جان حاضر بودند زندگى ساده او را اداره كنند، ولى او حاضر به چنين كارى نشد.
در حديثى از رسول اكرم صلى الله عليه و آله آمده است:
مَن أكَلَ مِن كَدِّ يَدِهِ كانَ يَومَ القِيامةِ في عِدادِ الأنبياءِ و يَأخُذُ ثَوابَ الأنبياءِ؛هر كه از دسترنج خود گذران زندگى كند، روز قيامت در شمار پيامبران باشد و پاداش پيامبران بگيرد.۳

1.ربيع الابرار، ج ۲، ص ۵۳۵ .

2.ميزان الحكمه، ۴ / ۱۶۲۸ / ۱۱۸۲ / ۵۴۷۸ .

3.ميزان الحكمه، ۵ / ۲۰۶۰ / ۱۴۹۸ / ۷۲۱۸ .


دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج1
254

گذاشت و فرمود:
آقا يداللّه ! حالا خرجت زياد شده از اين ماه به جاى بيست تومان، هيجده تومان بدهيد.!!
نكته قابل توجه اين بود كه او حتى در لباس پوشيدن هم قصد قربت داشت، تنها يك بار كه براى خوشايند ديگران عبا بر دوش گرفت، در عالم معنا او را مورد عتاب قرار دادند. جناب شيخ خود اين داستان را چنين تعريف مى كند:
نفس اُعجوبه است، شبى ديدم حجاب ۱ دارم و طبق معمول نمى توانم حضور پيدا كنم، ريشه يابى كردم، با تقاضاى عاجزانه متوجه شدم كه عصر روز گذشته كه يكى از اشراف تهران به ديدنم آمده بود، گفت: دوست دارم نماز مغرب و عشا را با شما به جماعت بخوانم، من براى خوشايند او هنگام نماز عباى خود را به دوش انداختم...!

غذاى شيخ

جناب شيخ دنبال غذاهاى لذيذ نبود، بيشتر وقتها از غذاهاى ساده، مثل سيب زمينى و فرنى استفاده مى كرد. سر سفره، رو به قبله و دوزانو مى نشست و به طور خميده غذا مى خورد و گاهى هم بشقاب را به دست مى گرفت هميشه غذا را با اشتهاى كامل مى خورد، و گاهى مقدارى از غذاى خود را در بشقاب يكى از دوستان كه دستش مى رسيد مى گذاشت. هنگام خوردن غذا حرف نمى زد و ديگران هم به احترام ايشان سكوت مى كردند.
اگر كسى او را به ميهمانى دعوت مى كرد با توجه، قبول يا رد مى كرد، با اين حال بيشتر وقتها دعوت دوستان را رد نمى كرد.
از غذاى بازار پرهيز نداشت، با اين حال از تأثير خوراك در روح انسان غافل نبود و برخى دگرگونيهاى روحى را ناشى از غذا مى دانست. يك بار كه با قطار در راه مشهد مى رفت، احساس كورى باطن كرد، متوسل شد، پس از مدّتى به او فهماندند كه: اين تاريكى در نتيجه استفاده از چاى قطار است. ۲

1.منظور، حجاب نَفْس و تاريكىِ باطنى است.

2.نگاه كنيد به فصل دوم از بخش دوم: «تهديد به سرنوشت بلعم باعورا».

  • نام منبع :
    دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج1
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
    پیوند معرفی کتاب :
    http://www.hadith.net/post/52477
تعداد بازدید : 99715
صفحه از 395
پرینت  ارسال به