321
دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج1

شصت لير هم على الحساب براى مخارجم پيش تو باشد. ۱

استادان

از آنچه گفته شد، برمى آيد كه مرحوم آيت اللّه حاج شيخ عبدالنبى نورى در مدت حدود 20 سال تحصيل خويش در تهران و نجف و سامرا از محضر پرفيض استادان ذيل بهره برده است:
1 ـ ميرزا ابوالقاسم كلانترى نورى تهرانى (1236 ـ 1292ه.ق) صاحب مطارح الانظاراز بزرگان تلامذه شيخ انصارى.
2 ـ حكيم ميرزا سيد ابوالحسن طباطبايى جلوه (1238 ـ 1314ه.ق) صاحب حاشيه بر اسفار و ديوان اشعار .
3 ـ آقا محمدرضا صهباى قمشه اى(د.1306 ه.ق)، صاحب الخلافة الكبرى و حاشيه بر اسفار و شرح فصوص.
4 ـ آقاعلى مدرس زنوزى (1234 ـ 1307ه.ق)، صاحب بدايع الحكم و اثبات معاد جسمانى .
5 ـ حاج ميرزا حبيب اللّه رشتى (1234 ـ 1313ه.ق)، صاحب الالتقاط في الفقه و بدايع الاصول .
6 ـ حاج ميرزا محمدحسين شيرازى(1234 ـ 1313ه.ق)، صاحب فتواى تحريم تنباكو.
7 ـ شيخ زين العابدين مازندرانى نيز استاد روايت وى، نيز به شمار مى رود.

بازگشت به تهران

آيت اللّه شيخ عبدالنبى نورى، در سال 1306ه.ق ـ در زمان حيات ميرزاى شيرازى و با

1.اختران فروزان، ۱۰۷ ـ ۱۰۸ .


دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج1
320

مى دانى حسابت چقدر شده است؟ شما شصت ليره بدهكار هستيد؟
گفتم: چيزى نيست، دو روز ديگر به شما مى دهم. پس وقتى از او گذشتم، با خود گفتم: آقا شيخ! اين چه وعده اى بود دادى؟ تو تا پس فردا شصت ليره از كجا مى آورى؟ با حالى پريشان و خاطرى افسرده به منزل رفتم و خوابيدم. در عالم رؤيا ديدم در نجف اشرف هستم. يك نفر آمد و گفت: بيا اميرمؤمنان عليه السلام تو را خواسته است. فورا برخاستم و به حرم مطهر مشرف شدم و ديدم حضرت نشسته است. سلام كردم و در مقابل حضرت نشستم. پس حضرت دست زير پاى مبارك بردند، كيسه اى بيرون آوردند و جلوى من گذاشتند و فرمودند: اين شصت ليره را به قرضت بده. و باز كيسه ديگرى پيش من انداختند و فرمودند: اين شصت ليره هم براى مخارجت.
پس از خوشحالى روى كيسه ها افتادم و آنها را برداشتم چون از خواب بيدار شدم، ديدم درب منزلم را مى زنند. آمدم در را باز كردم و نوكر مرحوم ميرزاى شيرازى را مشاهده كردم. گفت: آقا ديشب شما را خواستند، ولى من عذر آوردم. حالا تأكيد كردند: برو آقا شيخ عبدالنبى را بياور. پس من با وحشت زياد آمدم خدمت ميرزا و با خود گفتم: لابد يكى از بستگان نزديكم فوت كرده است و به ميرزا نوشته اند كه به من اطلاع دهند. هنگامى كه وارد شدم، ديدم به همان هيئتى كه حضرت اميرمؤمنان عليه السلام را در عالم رؤيا مشاهده كردم، ميرزا هم همان گونه نشسته است. سلام كردم و نشستم. پس ميرزا دست زير تشك خود برد و كيسه اش پيش من انداخت و گفت اين شصت ليره را برو به قرضت بده. و دو مرتبه دست زير پاى خود برد و كيسه ديگرى اندخت و گفت: اين شصت ليره هم براى مخارجت.
پس به همان كيفيت كه در خواب روى كيسه هاى ليره افتادم، اينجا هم روى ليره ها افتاده و برداشتم.
پس يك كيسه را نزد طلبكارم گذاشتم و گفتم: اين شصت ليره حسابت، و اين

  • نام منبع :
    دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج1
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
    پیوند معرفی کتاب :
    http://www.hadith.net/post/52477
تعداد بازدید : 99713
صفحه از 395
پرینت  ارسال به