83
دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج1

تاريخ نويسان آن روزگار، مانند سپهر و فرهاد ميرزا و جهانگير ميرزا و ديگران، از او و كارهاى او زياد نكوهش مى كنند و وى را «بد دل و زشتكار» ۱ و «ناسزاوار مرد دنيا دوست» ۲ و «مزور و نمك به حرام و بد خيال و خاين» ۳ مى نامند.
پيداست كه مورخان آن زمان، كه خود از شاهزادگان يا جيره خواران دربار بودند و بعضى از آنها مانند جهانگير ميرزا از وى صدمه ها ديده بودند، در چنان وضعى جز اين نمى توانستند نوشت. امّا از خلال عبارات آنان به خوبى مى توان استنباط كرد كه دربار آن زمان با آن سلطان درويش مسلك و رجال متقلب و متملق، تاب تحمل سختگيريها و تندرويهاى مردى چون قائم مقام را نداشت و روح بلند و طبع مغرور وى و گاهى سرپيچى او از اوامرى كه به صلاح كشور نمى دانسته، همه را از بزرگ و كوچك بر ضد وى برانگيخته بوده است.
قائم مقام مردى فوق العاده با هوش و صاحب فكر و عزم ثابت و خلاصه «يك ديپلمات صحيح و با معنى ايران» ۴ بود كه به واسطه اطلاعات و تجارب خود، به اوضاع و احوال سياست همسايگان ايران به خوبى آشنا و به قدر تسلط كاردينال مازارن بر لويى چهاردهم، در مزاج شاه جوان ايران نفوذ داشت و با اين حال محال بود از او امتيازى كه به ضرر دولت ايران باشد، به دست آورد و انگليسيها يقين داشتند كه تا او مصدر كار است، ممكن نيست بتوان در امور داخلى ايران رخنه كرد. نويسندگان انگليسى، كه در آن تاريخ در ايران سياحت مى كردند، مانند ليوتنان كونولى، دكتر وولف و فريزر، همه در عين ستايش، قائم مقام را به دوستى روسها و تحريك عباس ميرزا، نايب السلطنه، به سرپيچى از نصايح دوستان انگليسى و طرح نقشه تصرف هرات متهم مى كنند و حس بدبينى و دشمنى فوق العاده خود را نسبت به اين مرد بزرگ، كه

1.منشات، فرهاد ميرزا، چاپ بمبئى، ص ۳۷ .

2.تاريخ تبريز، نادر ميرزا، ص ۴۰ .

3.تاريخ نو، جهانگير ميرزا، ص ۱۹۸ و صفحات ديگر.

4.فريزر.


دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج1
82

بايستى به دولت روس پرداخت شود، گرفت و بار ديگر به پيشكارى آذربايجان و وزارت وليعهد به تبريز مراجعت كرد.
در اوايل سال 1249ه.ق نايب السطنه براى دفع فتنه ياغيان افغانى عازم هرات شد و قائم مقام را نيز همراه برد. عباس ميرزا كه بيمارى سل داشت، در مشهد بسترى شد و فرزند خود، محمد ميرزا، را مأمور، فتح هرات كرد. هرات در محاصره بود كه عباس ميرزا درگذشت و قائم مقام، كه جنگ را صلاح نمى دانست، با يار محمدخان افغانى عهدنامه صلح بست و به امضاى محمد ميرزا رسانيد و به مشهد و از آنجا پس از چندى با محمد ميرزا به تهران بازگشت. محمد ميرزا در ماه صفر سال 1250ه.ق به تهران وارد شد و در همان ماه جشن وليعهدى او به جاى پدر برپا شد و وليعهد ايران به فرمانروايى آذربايجان و قائم مقام به وزارت او عازم تبريز شدند.
چندى نگذشت كه فتحعلى شاه در جمادى الاخر سال 1250ه.ق در اصفهان درگذشت. اين خبر به آذربايجان رسيد و محمد شاه قصد عزيمت پايتخت كرد. قائم مقام جهانگير ميرزا و خسرو ميرزا، دو برادر شاه، را كه در قلعه اردبيل زندانى بودند، نابينا كرد و وسايل جلوس او را فراهم آورد. در ماه رجب، در تبريز، خطبه به نام او خوانده شد و به شاه به زودى به همراهى قائم مقام به تهران حركت كرد و روز 14 شعبان به تهران وارد شد و مجددا مراسم تاجگذارى برگزار و قائم مقام و منصب صدارت مشغول مملكت دارى شد و ظل السلطان و فرمانفرا و ملك آرا و ركن الدوله و ساير اعمام شاه و گردنكشان ديگر را به جاى خود نشاند. امّا با اين همه خدمت، به صدارت محمد شاه ديرى نپاييد و سختگيريهاى او و سعايت حاسدان و مخصوصا فتنه انگيزيهاى بيگانگان، عاقبت شاه را بر وى بدگمان كرد تا در سال دوم سلطنت خود دستور داد او را در باغ نگارستان، محل ييلاقى خانواده سلطنتى، زندانى و پس از چند روز (سلخ صفر 1251ه.ق) خفه كردند و بدين قرار به زندگانى مردى كه از بزرگان ايران و ابلغ المترسلين آن زمان، پايان داده شد.

  • نام منبع :
    دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج1
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
    پیوند معرفی کتاب :
    http://www.hadith.net/post/52477
تعداد بازدید : 99651
صفحه از 395
پرینت  ارسال به