باشد، نه اذيت و اضرار، نه دخالت و اقتدار...
عاليجاه ميرزا مهدى در حقيقت يكى از امناى دولت و محارم حضرت ماست. دخلى به آن دار و دسته ندارد. آب و گل و جان و دل او در هواى ما و رضاى ماست. و ما يَسْتَوى الْبَحْران هذا عذْبٌ فُراتٌ سائغٌ شَرابُهُ وَهذا مِلحٌ اُجاجٌ. اگر هم اسم آنهاست، بحمد اللّه هم رسم نيست. به دانش از آنها ملاتر است و به خدمت بالاتر. مؤانست شماها مجانست آنها را از پيش در كرده، با امناء و محارم ما مجانس است و با التفات و مكارم ما مؤانس.
گرچه از طبعند هر دو، به بود شادى زغم
ورچه از چو بند هر دو، به بود منبر ز دار
اگر صحبت اهل كمال را طالب باشيد مثل جناب حاجى فاضلى و حاجى عبدالرزاق بيگ، اديب كاملى در آن شهر است، پركار و كم خوراك و موافق عقل معاش و امساك. العياذ باللّه ، گوده ملا كه لوده خداست و هر قدر هَلْ امْتَلأت؟ بگوييد هل مِنْ مزيد مى گويند. مثل يابوهاى پرخور كم دو، آفت كاه و غارت جو! قربان افنديهاى رومى و پادريهاى فرنگى بروند. نه آن علم و فضيلت داشتند كه جواب پادرى بنويسند، نه اين غيرت و حميت دارند كه مثل افنديهاى روم در مسجد و راه گلدسته ببندند، خلق را همچنان كه بالفعل روبروى ما رانده اند به حفظ ملك و حراست دين خودشان بخوانند. ما شاءاللّه ، وقتى كه پنجه دليرى مى گشايند، تيغى كه امروز بر روى سپاه عثمانى بايد كشيد، به ميرزا امين اصفهانى مى كشند. شكار خانگى و شعار ديوانگى را عادت دارند. بارى، حالا كه به اين شدت دلاور و دلير و صاحب گرز و شمشيرند، قدم رنجه كنند و با ياغى پنجه كنند!
رقم مبارك در اين باب به افتخار شما صادر شده است و شما در هر باب مختار و قادر، والسلام على من اتبع الهدى. ۱