به نظر مى رسد از آن جا كه سانسكريت زبان متون مقدس هنديان و از شعب زبان هاى هندى و ايرانى و مشترك در متون وداهاى هندى و اوستا است، اين اشتقاق بايد علمى و قابل اعتنا بوده باشد؛ به ويژه آن كه نام رى نيز در اوستا ذكر شده است. در برخى از متون ديگر نيز اسامى و تلفظ هاى گوناگونى، البته در اعصار تاريخى مختلف ديده مى شود از جمله در عصر هخامنشيان «راژس»، «راك» در دوره اشكانى «آرساسيا» و «آرساكيا»، ۱ در دوران ساسانيان «راژس» يا «راز» در زبان يونانى و در عصر اسكندر مقدونى «راگو»، راگاه، راكيا، اوروپوس ۲ و در عصر اسلامى رى و راژس ۳ است.
اسامى ديگرى براى رى ذكر كرده اند از جمله «ماه جان»، «رام فيروز» و «رى اردشير» ۴ ، كه در عصر ساسانى به آن معروف بود؛ «محمديه» و «هاشميه»، كه در عصر مهدى عباسى ناميده شد.
القابى هم براى رى در عصر اسلامى ثبت كرده اند، از جمله «ام البلاد»، «شيخ البلاد»، ۵ «باب الابواب»، «سوق العالم»، «بلدة البلاد». ۶
بانى و بناى رى
براساس شواهد باستان شناسى، قدمت رى به حدود قرن هاى هفتم و هشتم قبل از ميلاد مى رسد. در كتاب ونديداد، رى دوازدهمين كشور «بانزهت» است كه اهورامزدا
1.اعتمادالسلطنه، همان، ۸۱۴؛ يعنى شهر آرساس يا آرساك كه همان اشك باشد.
2.كريمان، «تاريخچه رى در عصر باستان»، بررسى هاى تاريخى، ۲، س دوازدهم، خرداد ـ تير۱۳۵۶، ص۱۱۴؛ اروپوس يا اورپوس نام يكى از شهرهاى مقدونيه بود وقتى اسكندر ايران را فتح كرد، شهررى را كه شبيه همان اورپوس بود به آن نام خواند (اعتمادالسلطنه، درر التيجان، ۸۱۴).
3.دايرة المعارف الاسلاميه، ج۱۰، صص۲۸۵ ـ ۲۸۶؛ رى را به معناى نيكويى نيز گرفته اند.
4.محمد بن ابى طالب انصارى دمشقى، نخبة الدهر في عجايب البر و البحر، ترجمه حميد طبيبان، بنياد فرهنگستان ايران، ۱۳۵۷ش، ص۲۱۳
5.اعتمادالسلطنه، در رالتيجان، ص۸۱۴
6.شاردن، سياحتنامه، ج۳، ص۵۵