نمى تواند صرفاً به خاطر آن باشد كه عبدالعظيم فردى زاهد و محدث بوده است؛ زيرا اين مسائل براى حكومت ايجاد مشكلى نمى كرد بنابراين بايد علت اصلى آن را در فعاليت هاى سياسى و مخالفت هاى او با بنى عباس جستجو كرد. او نيز چون ديگر رجال و بزرگان شيعى و مجاهدان راه حق براى تمسك به امام عادل و معرفى و حمايت از او تلاش فراوانى داشته است. ۱ در 224 ق، كه امام هادى عليه السلام را تحت نظر به سامرا بردند، عبدالعظيم حسنى با ايشان مذاكراتى داشته است، در حالى كه متوكل به كسى اجازه ملاقات با امام را نمى داد. وقتى خبر ملاقات عبدالعظيم با آن حضرت براى خليفه گزارش شد، او دستور دستگيرى وى را صادر كرد. امام هادى كه از مقصود و هدف خليفه وقت براى دستگيرى وى مطلع شد، به ايشان فرمود تا از شهر خارج شود و خود را از خطر خليفه برهاند ۲«وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرا إِلَى اللّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللّهِ».۳
علت ديگرى كه علاوه بر فرار و گريز از ستم خليفه و عاملانش مطرح است؛ نشر و بسط معارف اهل بيت و شيعه اماميه در سرزمينى است كه مردم آن نسبت به آل محمد خلوص و دوستى و محبت داشتند. ۴ علاوه بر آن وجود امنيت از عوامل قابل اعتنا است كه در اين ميان ايران و مناطق مركزى آن، خاصه رى جايگاه و مكان مطمئن و مناسبى بوده است. به گفته استاد حكيمى چه بسا عبدالعظيم حسنى از سوى امام هادى عليه السلام براى اين كار به نوعى مأموريت داشته است: «زيرا نمى شود با اين قدر و منزلت و ديانت و تقوى، كسى كه حتى عقايد خود را بر امام عرضه مى كند تا از درست بودن آن اطمينان يابد، اعمال او به ويژه، اعمال اجتماعى و سياسى او برخلاف نظر و رضاى امام باشد، حال
1.محمدرضا حكيمى، امام در عينيت جامعه، ص۷۲
2.كجورى مازندرانى، جنّة النعيم، ص۳۲۸
3.نساء، آيه ۱۰۰.
4.معارف اسلامى، نشريه سازمان اوقاف، ش۲۶، ۱۳۵۶، ص۸۷؛ على اكبر شهابى، تاريخچه وقف در اسلام، ص۶۷