بيالايند چون مولد صاحب تأليف از آن ديار است هر آينه زياده در تعريف آن نمى كوشد كه مبادا حمل بر حبّ وطن كرده غرض فهمان غرض پندارند چه خوبى آن ديار بر ساير اقطار چون خورشيد در نصف النّهار از واضحات است و اكثرى از فضلاى فضيلت آثار و فصحاى بلاغت شعار در توصيف آن جرسى جنبانيده اند چنانچه امام خاقانى راست:
نظم
پشت عراق و روى خراسانى است رىپشتى چه راست قامت و رويى چه نازنين
از سين سحر نكته بكو آفرين منمچون حق تعالى از رى برّ۱رحمت آفرين
بر صانعى كه او بهشت آفريد و رىخاقانى آفرين خوان خاقانى آفرين
و ديگرى مى گويد:
معدن مردمى و كان سخا شاه بلادرى بود رى، كه چو رى در همه عالم نبود
چون فصلى چند در صفت رى گفته شد. بهرى در مذمّت وى نيز نوشته آيد چه در همه جا نيك و بد مى باشد. در فصل خريف كه ابتداى اختلاف آب و هوا و نوقان اطباست ۲ مردم بنابر رسوخ در عادت چندان ملاحظه نمى نمايند و ناهار ميوه بسيار به كار مى برند لهذا تب و لرزه به حصول مى پيوندد و اين تب و لرزه در شبانه روزى زياده از دو سه ساعت نيست بعد از آن برخاسته هر چه مى خواهند مى خورند و به هر جا كه اراده مى نمايند مى روند چه مشهور است كه جمعى از دوستان با يكديگر به راهى مى رفته اند يكى را تب و لرزه آمده از همگنان التماس كرد كه شما ساعتى توقّف نماييد تا من رفته بلرزم و بيايم. غرض آن كه در وقتى چنين خاقانى بدان ديار رسيده و از افراط ميوه او را عارضه تب دست داده هر آينه اين چند بيت انشا نمود:
خاك سياه بر سر آب و هواى رىدور از مجاوران مكارم نماى رى
رى نيك و بد و ليك صدرش تمام نيكمن شاكر صدور شكايت فزاى۳رى
در خون نشسته ام كه چرا خوش۴نشسته انداين خواندگان خلد به دوزخ سراى رى
عقرب نهند طالع رى من ندانم آندانم كه عقرب تن من شد لقاى رى
سرد است زهر عقرب و از بخت بد مراتب هاى گرم زاد ز زهر جفاى رى
از خاص و عام رى همه انصاف ديده امجور من است ز آب و گل جانگزاى رى
مير منند و صدر منند و پناه منسادات رى، موالى رى، اتقياى رى
هم لطف و هم قبول و هم اكرام يافتمز احرار رى، افاضل رى، اصفياى رى
چون نيست رخصه سوى خراسان شدن مراهم باز پس شوم نشوم مبتلاى رى
ديدم سحرگهى ملك الموت را كه پاىبى كفش مى گريخت ز دست وباى رى
گفتم تو نيز گفت چو رى تيغ بركشدبو يحيى ضعيف چه سنجد به پاى رى
در نزهت القلوب از روى طرفگى آورده كه اصفهانى و رازى را در باب خوبى شهر مناظره اى افتاد، هر يك هنر شهر خويش عرض مى كردند. اصفهانى گفت: خاك اصفهان مرده را تا چهل سال نريزاند. رازى گفت: خاك رى مرده را چهل سال بر در دكّان در داد و ستد دارد! و در اكثرى از كتب معلوم شده كه اهل رى هميشه مخالف يكديگر باشند امّا به سخا و رادى شهره و منسوب بوده سخن ايشان راست و پسنديده باشد و به دوستدارى پيغمبر و خاندان او مبالغه تمام به كار برند و اصل شهر رى در حادثه چنگيزخان چنانچه گذشت، نوعى خراب گرديد، كه نقش آبادانى بالكلّيّه از وى محو گشت و امروز دارالملك رى يكى تهران است و ديگرى ورامين است كه ذكر آن كرده خواهد شد. ان شاءاللّه تعالى. ۵
1.«ر»: ... از رى است ... «م»، «د» «چ»: ... از رى رى .... متن مطابق ديوان خاقانى.
2.«ر» و نوغان الحمى است ... متن مطابق ديگر نسخ.
3.نسخه ها: ... نماى رى متن مطابق ديوان خاقانى.
4.«ر»: ... چرا چون ... متن مطابق ديگر نسخ.
5.تذكره هفت اقليم، تصحيح و تعليقات و حواشى: سيد محمدرضا طاهرى (حسرت)، اول، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۷۸ش، ج ۲، ص ۱۱۵۳ ـ ۱۱۵۶.