دست عمار ياسر شد.
و از جعفر بن محمد رازى منقول است كه چون مهدى عباسى در ايام خلافت منصور به رى آمد، شهرى را كه الحال هست، بنا نهاد و بر گرد آن حفر خندقى بود و مسجد جامعى ساخت و به اهتمام يكى از گماشتگان او در سال يكصد و پنجاه و هشت صورت اتمام يافت و مال و خراج رى هميشه دوازده هزار هزار درهم بود تا وقتى كه مأمون از خراسان متوجه بغداد شد و چون به رى رسيد، اهالى آنجا از ثقل مال و خراج خود نزد او شكايت كردند، مأمون دو هزار هزار درهم از مال ايشان تخفيف داد و منقول است از بعضى علماء كه گفته اند كه در تورات مكتوب است كه: الرى باب من ابواب الارض و اليها منجر الخلق.
و اصمعى در وصف رى گفته كه: الرى عروس الدنيا و اليه منجر الناس.
و در وقتى كه عبيداللّه بن زياد عليه اللعنة حكومت رى را نامزد عمر بن سعد وقاص نمود كه لشكر برداشته به قتال امام حسين عليه السلام به كربلا رود، عمر در اول متردد بود در خروج و قعود و اين ابيات به زبان راند:
بالعربية
أأتركُ مُلك الرّيّ و الرّيّ رَغبَتيأم ارجعُ مذموما بقتل حُسَيْن
و في قتله النار التي ليس دونَهاحجابٌ و ملكُ الرّيّ قُرّةُ عَيْني
و آخر حب دنيا و رياست بر او غالب شد و حكومت آنجا را بر قتل جگرگوشه مصطفى و مرتضى اختيار نمود.
و از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت است كه آن حضرت فرمود: الرى و قزوين و ساوه ملعونات و مشئومات.
و اهل رى در اصل اهل سنت و جماعت بودند تا آن كه احمد بن الحسن ماورانى بر آنجا غالب شد و اظهار مذهب تشيع نمود و در مقام تربيت شيعه شد، پس مردم به تصنيف كتب در مذهب شيعه به او تقرب جستند و از آن جمله عبدالرحمن ابوحاتم در فضايل اهل بيت عليهم السلام و غير آن كتاب ها تصنيف نمود و اين در زمان معتمد عباسى