103
شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14

دست عمار ياسر شد.
و از جعفر بن محمد رازى منقول است كه چون مهدى عباسى در ايام خلافت منصور به رى آمد، شهرى را كه الحال هست، بنا نهاد و بر گرد آن حفر خندقى بود و مسجد جامعى ساخت و به اهتمام يكى از گماشتگان او در سال يكصد و پنجاه و هشت صورت اتمام يافت و مال و خراج رى هميشه دوازده هزار هزار درهم بود تا وقتى كه مأمون از خراسان متوجه بغداد شد و چون به رى رسيد، اهالى آنجا از ثقل مال و خراج خود نزد او شكايت كردند، مأمون دو هزار هزار درهم از مال ايشان تخفيف داد و منقول است از بعضى علماء كه گفته اند كه در تورات مكتوب است كه: الرى باب من ابواب الارض و اليها منجر الخلق.
و اصمعى در وصف رى گفته كه: الرى عروس الدنيا و اليه منجر الناس.
و در وقتى كه عبيداللّه بن زياد عليه اللعنة حكومت رى را نامزد عمر بن سعد وقاص نمود كه لشكر برداشته به قتال امام حسين عليه السلام به كربلا رود، عمر در اول متردد بود در خروج و قعود و اين ابيات به زبان راند:
بالعربية

أأتركُ مُلك الرّيّ و الرّيّ رَغبَتيأم ارجعُ مذموما بقتل حُسَيْن
و في قتله النار التي ليس دونَهاحجابٌ و ملكُ الرّيّ قُرّةُ عَيْني
و آخر حب دنيا و رياست بر او غالب شد و حكومت آنجا را بر قتل جگرگوشه مصطفى و مرتضى اختيار نمود.
و از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت است كه آن حضرت فرمود: الرى و قزوين و ساوه ملعونات و مشئومات.
و اهل رى در اصل اهل سنت و جماعت بودند تا آن كه احمد بن الحسن ماورانى بر آنجا غالب شد و اظهار مذهب تشيع نمود و در مقام تربيت شيعه شد، پس مردم به تصنيف كتب در مذهب شيعه به او تقرب جستند و از آن جمله عبدالرحمن ابوحاتم در فضايل اهل بيت عليهم السلام و غير آن كتاب ها تصنيف نمود و اين در زمان معتمد عباسى


شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
102

13 ـ مجالس المؤمنين، قاضى نوراللّه شوشترى (1019ق)

(رى)

صاحب معجم گويد: كه رى به فتح اول و تشديد ثانى مدينه اى است مشهور از امهات بلاد و اعلام مدينه هاى عالم است و من به شهر رى رسيده ام و آنجا را ديده ام و آن شهرى است عظيم و لطيف و عجيب كه بناى آن به آجر محكم ملمع به كاشى كبود كرده اند و آن شهرى عظيم بزرگ بود كه الحال اكثر آن خراب است و من از سال ششصد و هفده از هجرت كه از خوف لشكر تتار مى گريختم چون به آنجا رسيدم و ديوارهاى عمارت آنجا را برپا ديدم و منابر به حال خود باقى بود و رونق ديوارها به واسطه قرب عهد به خرابى برطرف نشده بود و از يكى از عقلاى آنجا سؤال نمودم كه سبب خرابى اين شهر چه چيز بوده؟ گفت: سبب حقيقى اراده غالبه حضرت الهى بود و سبب ضعيف ظاهرى آن بود كه در شهر رى سه طايفه ساكن بودند: شافعيه كه اندك بودند و حنفيه كه از آنها بيشتر بودند و شيعه كه سواد اعظم بودند زيرا كه نصف اهل شهر شيعه بودند و اهل روستا اكثر شيعه بودند و قليلى از ايشان حنفى بودند و در ميان ايشان شافعى مذهب نبود، پس اول عصبية و نزاع ميان حنفيان و شيعيان واقع شده و حرب و قتال ميان ايشان امتداد يافت تا آخر شافعيه و حنفيه بر شيعه غالب آمدند و ايشان را برانداختند و بعد از افناى شيعه حرب و نزاع در ميان شافعيه و حنفيه قائم شد و در جميع حروب با وجود قلت شافعيه ظفر ايشان را بود تا آخر به حسب تقدير الهى حنفيه بالكليه فانى و تباهى شدند و اين خرابه ها جاى شيعيان و حنفيان است و اين يك محله صغير كه آبادان مانده محله شافعيان است و از شيعه و حنفيه كسى باقى نمانده مگر آن كه مذهب خود را پنهان دارند.
و اصطخرى گفته: كه شهر رى بزرگتر از اصفهان است و نيز گفته كه در مشرق زمين بعد از بغداد شهرى معمورتر از شهر رى نيست و اگرچه عرصه نيشابور از آن بزرگتر است و گفته كه طول و عرض رى يك فرسخ و نيم است و در خارج آن قريه ها است كه هر يك در بزرگى برابر شهرى است و فتح آنجا در زمان عمر بن الخطاب بر

  • نام منبع :
    شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
    تعداد جلد :
    6
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 105972
صفحه از 416
پرینت  ارسال به