طهران رى
نام قريه طهران رى تا پيش از سال 261 كه تاريخ وفات ابوعبداللّه محمد بن حماد طهرانى رازى محدث باشد در كتب مورخين معروف نبوده است و بيش از يك قريه كوچك گمنام براى يك استان مهم كه به نام ام البلاد و شيخ البلاد و دارالضرب و رى اسلامى مى ناميدند، ارزش تاريخى نداشته ولى تحولات و انقلابات سياسى و مذهبى محيط رى آن را نگاهبانى نموده و بر آبادانى آن افزوده به طورى كه پس از اندك مدتى از حمله پرشور و شر چنگيز و سپاهيان زورمند مغول همگى مفاخر تاريخى (رى اسلامى) كه بيگانگان به تاراج ربودند از نو به ارث براى آن رسيده و دوباره مركز برافراشتن پرچم شاهى و استوار بودن تخت سلطنتى گرديده و در حقيقت قريه گمنام طهران با چندين دسته از دهات و قصبات تاريخى و نامى رى مانند محمديه، خوار، ورامين، قصران، كرج، طبرك، دماوند، دولاب و غيرها نبردهاى سختى در كارزار اجتماع نموده ولى بر وفق جريان نواميس تنازع البقاء و بقاء اصلح در عمران و آبادانى درنتيجه بردبارى و توانايى كه داشته گوى سبقت را ربوده و از طوفان انقلابات جنگى سياسى و دينى كه در رى مدت 6 قرن متوالى برپا بوده است رهايى يافته تا اين كه در قرن دهم هجرى لباس شهريت و آبادانى در بر كرده و مورد عنايت شاه طهماسب صفوى گرديده است.
و برايش باروى محكمى ساخت كه آن را به چهارده برج به شماره سوره هاى كريمه قرآن مصون داشت و زير هر برجى سوره از سور شريفه دفن فرمود. شهر تاريخى طهران تنها به توقف شاه طهماسب و شاه عباس كبير و بقيه شهرياران صفويه و زنديه و افشاريه در آن قناعت ننموده بلكه در تاريخ 1200 پايتخت سلطنت پرعظمت سران قاجاريه گرديد و پرچم شاهى را بر محيط خود برافراشت و از نو شيخ البلاد و دارالضرب دوم گرديد و نام نامى رى و مادر قديمى پرافتخارش را زنده نمود (به صفحات بعد رجوع شود).