92، ج 1، معجم الادباء چاپ مصرو تاريخ رى رجوع شود).
(4 ـ بهزان) ابواسحاق اصطخرى فارسى در كتاب خود كه در حدود سال 304 تأليف نمود در صفحه 39 چاپ ليدن مى نگارد كه بهزان از رساتيق رى بوده است. (به كلمه بهزان و طهران از اين كتاب (تاريخ طهران) رجوع شود).
(5 ـ جراذين) با جيم و برخى با خاء خواندند. على بن عباس جراذينى متكلم و فقيه به آن منسوب شده (صفحه 223 فهرست طوسى) محتمل است كه تاريخ پيدايش اين قريه بر پيدايش قريه طهران مقدم باشد. (به تاريخ رى رجوع شود).
(6 ـ خرماباد) (چنين ضبط شده است) ابوحفص عمر بن الحسين خرمابادى محدث متولد به سال 443 تقريبا به آن منسوب شده است (ص 423، ج 4، معجم البلدان و تاريخ رى رجوع شود).
(7 ـ خومين) به ضم خاء، ابوالطيب عبدالباقى بن احمد بن عبداللّه خومينى رازى محدث متوفى بعد از سال 420 به آن منسوب شده است (ص 491، ج 3، معجم البلدان).
(8 ـ دزاه) و گاهى آن را به ديزاى عليا يا ديزاى سفلى مى نامند. ابن حوقل كه كتاب خود را در حدود سال 366 تأليف نموده مى نويسد كه دو قصبه مهم بودند و هر يكى دو هزار سكنه داشتند. (به تاريخ رى و كلمه دز آشوب از اين كتاب رجوع شود.)
(9 ـ دهك) با فتح دال يا كسر دال. سعدى بن عبداللّه دهكى و على بن ابراهيم بن محمد دهكى كه در سال 359 حيات داشته به آن منسوب شده است. (به صفحه 78 ـ 79، ج 5، معجم الادباء و تاريخ رى رجوع شود).
(10 ـ دوربست يا درشت يا طرشت) اين قريه از قراى قديمه رى است و در اين زمان آن را درشت يا طرشت مى خوانند. ابوعبداللّه بن جعفر بن محمد بن محمد بن موسى بن جعفر دوربستى فقيه محدث متوفى بعد از سال 600 منسوب به اين قريه بوده است به كلمه مزبور در معجم البلدان و ص 524، جنة النعيم و دهات قديمه رى و طهران رجوع شود).