173
شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14

و خوار و ورامين و غيرها در اين مدت آباد و معمور بوده است بلكه آبادانى آن بسا محكم و قوى است كه انقلابات ريشه كن مغول هم نتوانسته آن را نابود سازد. از جمله مورخين كه نام طهران را در اين تاريخ نگاشتند:
(1) ابوزيد احمد بن سهل بلخى معروف به ابن بلخى است كه تاريخ تأليف آن معلوم نيست ولى تا اوايل قرن هفتم به اتمام رسيده است. در فصل كورت هاى فارس چنين مى نويسد: همه ميوه هاى آنجا به غايت نيكو است خاصه اناركى مانند انار طهران است.
(2) ابوبكر محمد بن على بن سليمان راوندى مى نويسد كه والده سلطان و امير سپاه سالار كبير مظفرالدوله و الدين قزل ارسلان از لشكرگاه حركت فرمودند، عزيمت به نخجوان و به بالاى طهران فرود آمدند و پيش از اين ذكر كرده كه لشكرگاه سلطان در رى بوده.
(3) محمد بن حسن بن اسفنديار در تاريخ طبرستان كه در حدود سال 613 تأليف شده است. در ضمن جنگ هاى افراسياب و منوچهر مى نگارد: افراسياب در آنجا كه طهران و دولاب است، رخت افكند. (به تاريخ طبرستان باب دوم از كتاب اول در فصل بناى رويان رجوع شود).
(4) ياقوت مى نويسد: طهران لفظ عجمى است و عجم آن را به تاء منقوطه تلفظ نمايند براى اين كه طاء در لغت عجم نيامده است طهران از قراى رى است و ميان اين قريه و رى دو فرسخ است از مرد راستگويى از مردان رى شنيدم كه مى گفت طهران قريه بزرگى ست كه بيوتات آن را زيرزمين ساخته اند و احدى را راهى براى اين قريه نه مى باشد بجز اين كه خود اهل اين قريه بخواهند او را راه دهند و بارها بر سلطان وقت ياغى شدند و سلطان جز مدارات با ايشان چاره نداشته و اين آبادى منقسم به دوازده محله مى شود اهل هر محله با محله ديگر منازعه مى نمايند و مردم اين محله به محله ديگر نمى روند و باغات و بساتين زياد دارد و همين نكته اسباب حراست اهالى و دفع دشمن از ايشان است و با وجود محروس بودند با گاو زراعت نمى كنند


شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
172

(11 ـ سن) به كسر سين. هشام بن عبداللّه سنى رازى محدث كه از مالك و ابن ابى يوسف روايت نموده منسوب به اين قريه مى باشد. (ص 44، ج 4، معجم البلدان و تاريخ رى).
(12 ـ طبرك) يا فخرآباد در سال 450 الملك الرحيم خاتمه پادشاهان بويهى در اين قلعه وفات نموده قلعه مزبور تاريخچه مبسوطى در تاريخ رى دارد. (ص 229، ج 10، كامل).
(13 ـ قصران) قصران داخل و قصران خارج دو ناحيه بزرگى است در رى كه جمعى از علما به آن منسوب شده اند. ابن الاثير در حوادث سال 306 و صفحه 27، ج 8 كامل از آن نامى برده است. (به دهات رى قديم و طهران رجوع شود).
(14 ـ كرج) در حوادث دولت آل بويه در رى و تاريخ كامل ابن الاثير راجع به مسعود بن محمود بن سبكتكين سال 425، صفحه 150، ج 9 و كتاب هاى ديگر كه در قرن سوم هجرى تقريبا تأليف شده نامى از كرج آمده است. (به دهات رى قديم و طهران مراجعه شود).
(15 ـ نرمق) و مردمان اين محل آن را نرمه گويند. احمد بن ابراهيم نرمقى رازى به آن منسوب شده است و ابوالقاسم طهرانى از او روايت كرده (ص 250، ج 8، معجم البلدان) محتمل است كه پيدايش نام اين قريه پيش از تاريخ بروز نام طهران باشد.
(16 ـ هسنجان) ابواسحاق ابراهيم بن يوسف بن خالد هسنجانى رازى متوفى 301 از اين قريه است. (به صفحه 465، ج 8، معجم البلدان رجوع شود).
(17 ـ يزدآباد) ابوالعباس يزدى آبادى از معاصرين ناصرالدوله ديلمى از مردمان اين قريه است. (ص 158، ج 4، مرآت البلدان).
بخش سوم دهات نامى رى را در صفحات بعد بخوانيد.
(و) طهران در نگارشات مورخين از سال 261 تا سال 617 از پيدايش نام آن تا آغاز حمله مغول 617.
از نگارشات مورخين استنباط مى شود كه قريه طهران مانند قريه هاى دولاب

  • نام منبع :
    شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
    تعداد جلد :
    6
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 104994
صفحه از 416
پرینت  ارسال به