انقراض رى منسوب شده است محمد يوسف بن حسين طهرانى مؤلف كتاب نقد الاصول در علم منطق مى باشد كه تأليف خود را در سال 1104 انجام داده است چنان چه بعدا مى نگاريم. (به منسوبين به طهران در عصر صفويه رجوع نماييد.) ۱
23 ـ لغت نامه دهخدا (معاصر)
رى. [رَ] (اِخ) اسم پادشاه زاده اى بود. (فرهنگ جهانگيرى). نام پادشاه زاده اى بود گويند او را برادرى بود راز نام هر دو به اتفاق شهرى بنا كردند و در تسميه آن نزاع داشتند چه هر يك مى خواستند به نام خود كنند. بزرگان آن زمان براى دفع نزاع شهر را به نام رى و مردم آن را به نام راز (رازى) خواندند. (از برهان).
رى. [رَ] (اِخ) ناحيه اى است قديم كه در عهد هخامنشى بين دربند (دروازه بحر خزر) و درياى خزر و ماد قرار داشت ولى جزء ماد بزرگ به شمار مى آمد. داريوش در كتيبه بيستون از آن ياد كرده است. (فرهنگ فارسى دكتر معين). رقا. رگا. رگها. راك. راگ. صورت هاى پهلوى و پارسى باستان كلمه است. رجوع به حواشى برهان قاطع مصحح آقاى دكتر معين در ذيل رى شود.
2 ـ مركز ناحيه رى، و آن شهرى بزرگ بود و مركز «جبال» محسوب مى شد و بين آن تا نيشابور 160 فرسنگ و تا قزوين 27 فرسنگ بود. ياقوت اين شهر را ديدار كرد و شاهد خرابى آن به سال 617 ق در حالى كه از پيش مغول فرار مى كرد، بود. (از فرهنگ فارسى دكتر معين). نام شهرى قديم نزديك تهران پايتخت و كرسى جبال و نسبت بدان رازى باشد و به روايت شاهنامه نام قديم آن پيروز رام است نام اين شهر در اوستا و در كتيبه بيستون (راگا) و در تورات (راگزر) يا (راجس) است و به واسطه قديم بودن به شيخ البلاد مشهور بوده و رى اردشير و محمديه نيز گفته اند. در قرن سوم هجرى مثل نيشابور شهرى عظيم بود آن گاه خراب شد و از آن موقع رو به