187
شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14

بزرگتر از شهرى است. از جمله قراء بزرگ آن يكى «قوهد» و يكى «سد» و ديگرى «مرجبى» و غيرآنهاست. به طورى كه شنيده ام از قراء آنجا زائد بر ده هزار مرد خارج مى شود. از دهستان هاى آن، قصران داخل و خارج، بهزان (يا بهنان) و السن، فشابويه و دنباوند است.

ورود اسلام به رى

عمر بن خطاب به عمار بن ياسر كه فرماندار كوفه بود دو ماه پس از فتح نهاوند امر داد كه براى فتح «رى و دستبى» (دشتابى بلوك بزرگى است در قزوين) هشت هزار سپاهى به فرماندهى عروه پسر زيد الخيل طائى برانگيزد. وى نيز اين سپاه را حاضر كرد، به قصد «رى» به راه افتاد ليكن دربرابر او سپاه ديلم جمع آمدند، اهل رى را دربرابر او امداد كردند و با او جنگيدند ليكن خدا او را بر آنان غلبه داد و وى آنها را كشتار كرد، شهر رى به تصرف آنها درآمد. اين در سنه 20 بوده و سنه 19 هم گفته اند.
شاعر عرب ابونجيد كه در اين وقايع همراه سپاه مسلمين بوده مى گويد:
«فرمانده سپاه ما را به سوى گرگان دعوت كرد و حال آن كه رى در پيش روى آن سواد اعظم است و عشايرى را كه در بدانجا آمده اند، خرسند ساخته است.
ما به سرزمين خرم و گلگشت رى دل داده ايم و رى شهرى است كه دائما در سراسر زندگانى خود درخشان بوده است.
اهل شهر در آخر هر شب جشن و سرور دارند از خانه به گردش و تفريح پراكنده مى شوند، چونانكه انسان را به ياد عروسى هاى شهرياران بزرگ مى اندازد.
جعفر بن محمد رازى گويد: «همين كه در خلافت منصور ـ وليعهد عباسى ـ «مهدى» وارد رى شد اين شهر رى را كه اكنون مردم در آنند بنا كرد، دور آن را خندق قرار داد، در آن مسجد جامعى بنا نهاد، اين كه به دست عمار بن خصيب اجرا شد، نام او بر ديوارها نوشته بود، عمل آن به سال 158 به اتمام رسيد، وصل به آن شهرچه اى در خارج قرار داد كه شهر بيرونى نام گرفت، خندقى آجرين در گرد آن بود. نام اين


شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
186

هجوم تاتار مى گريختم مرا بر خرابه آن اتفاق گذار افتاد. ديوارهاى خراب آن را برپا ديدم. منبرهاى آن باقى است. رنگ آميزى ديوارها به حال خود باقى بود چونكه تازه خراب شده بود ليكن بهرحال خراب بود. از يكى از خردمندان علت خرابى آن را جويا شدم، گفت: «علت آن جزئى بوده ولى گويا خدا خرابى آن را خواسته بود. اهل اين شهر سه طايفه بودند: شافعى كه در اقليت بودند، حنفى كه عده آنها از شافعى زيادتر بود و شيعى كه عامه مردم و سواد اعظم بودند زيرا كه اهل شهر نصف شيعه بودند و اهالى روستاها تماما شيعه بودند، در روستاها به جز شيعه و اندكى حنفى كس ديگر نبود، هيچ شافعى در ميان آنها نبود. عصبيت بين شيعى و سنى درگرفت، بين آنها جنگ شد. حنفى و شافعى كه با هم متحد بودند، پيروز شدند، به حدى كه از شيعه آدم سرشناس باقى نگذاشتند. همين كه شيعيان فانى شدند، ديگر بار عصبيت بين شافعى و حنفى ها درگرفت، جنگ ها بين آنان رخ داد كه در تمام آنها پيروزى با وجود قلت عده شافعى با شافعى ها بود. شافعى ها در محاصره حنفى ها بودند، حنفى ها با اسلحه از روستاها مى آمدند، به هم كيشان خود كمك مى كردند، معهذا مغلوب شدند، اين محله ها كه مى بينى خراب شده همه محلات حنفى و شيعه بوده، فقط محله شافعى ها باقى مانده، اكنون كسى از شيعى و حنفى باقى نمانده و اگر مانده كيش خود را مخفى مى دارند.
خانه ها را ديدم كه همه زيرزمين واقع بود، كوچه ها كه به خانه ها مى رفت همه تاريك بود. اين كار را به علت كثرت غارتگرانى كه بر «رى» ايلغار مى زدند كرده بودند.
اصطخرى گويد: «رى» بزرگتر از اصفهان بوده زيرا مى نويسد:
«بعد از رى در جبال شهرى بزرگتر از اصفهان نيست اگرچه شهر نيشابور از حيث وسعت بزرگتر از رى است ولى «رى» از حيث زيبايى ابنيه، ثروت خلق، وفور نعمت و عمران آبادتر و معمورتر بوده.»
«رى» شهرى است كه وسعت آن يك فرسنگ و نيم در يك فرسنگ و نيم. غالب بناهاى آن با چوب و گل ساخته شده. «رى» داراى قراء بزرگى است كه هر يك

  • نام منبع :
    شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
    تعداد جلد :
    6
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 97988
صفحه از 416
پرینت  ارسال به