بزرگتر از شهرى است. از جمله قراء بزرگ آن يكى «قوهد» و يكى «سد» و ديگرى «مرجبى» و غيرآنهاست. به طورى كه شنيده ام از قراء آنجا زائد بر ده هزار مرد خارج مى شود. از دهستان هاى آن، قصران داخل و خارج، بهزان (يا بهنان) و السن، فشابويه و دنباوند است.
ورود اسلام به رى
عمر بن خطاب به عمار بن ياسر كه فرماندار كوفه بود دو ماه پس از فتح نهاوند امر داد كه براى فتح «رى و دستبى» (دشتابى بلوك بزرگى است در قزوين) هشت هزار سپاهى به فرماندهى عروه پسر زيد الخيل طائى برانگيزد. وى نيز اين سپاه را حاضر كرد، به قصد «رى» به راه افتاد ليكن دربرابر او سپاه ديلم جمع آمدند، اهل رى را دربرابر او امداد كردند و با او جنگيدند ليكن خدا او را بر آنان غلبه داد و وى آنها را كشتار كرد، شهر رى به تصرف آنها درآمد. اين در سنه 20 بوده و سنه 19 هم گفته اند.
شاعر عرب ابونجيد كه در اين وقايع همراه سپاه مسلمين بوده مى گويد:
«فرمانده سپاه ما را به سوى گرگان دعوت كرد و حال آن كه رى در پيش روى آن سواد اعظم است و عشايرى را كه در بدانجا آمده اند، خرسند ساخته است.
ما به سرزمين خرم و گلگشت رى دل داده ايم و رى شهرى است كه دائما در سراسر زندگانى خود درخشان بوده است.
اهل شهر در آخر هر شب جشن و سرور دارند از خانه به گردش و تفريح پراكنده مى شوند، چونانكه انسان را به ياد عروسى هاى شهرياران بزرگ مى اندازد.
جعفر بن محمد رازى گويد: «همين كه در خلافت منصور ـ وليعهد عباسى ـ «مهدى» وارد رى شد اين شهر رى را كه اكنون مردم در آنند بنا كرد، دور آن را خندق قرار داد، در آن مسجد جامعى بنا نهاد، اين كه به دست عمار بن خصيب اجرا شد، نام او بر ديوارها نوشته بود، عمل آن به سال 158 به اتمام رسيد، وصل به آن شهرچه اى در خارج قرار داد كه شهر بيرونى نام گرفت، خندقى آجرين در گرد آن بود. نام اين