203
شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14

باستان، ج 1، ص 283 ـ 303) يافته و طرح آن در تصوير 33 كتاب پرواز بر فراز شهرهاى قديمى ايران به انگليسى نموده آمده، مسجد مهدى عباسى شناخته شده است (دائرة المعارف اسلامى به زبان فرانسوى، ج 3، ص 1184). اين امر نيز با واقع مطابق نتواند بود بدين دلائل:
1. جامع مهدى در درون مدينه يا شارستان رى بنا گرديده و اين شارستان را خندقى در ميان داشته كه از باروى باستانى رى دور بوده است. در مختصر كتاب البلدان ابن فقيه (ص 269) مذكور است: «بنى مسجدها المهدى فى خلافة المنصور و بنى مدينتها ايضاً و خندق حولها». در المسالك اصطخرى طبع قاهره، ص 122، و صورة الارض ابن حوقل طبع بيروت، ص 321 آمده: «لها [رى] مدينة عليها حصن و فيها المسجد الجامع» در ترجمه فارسى مسالك اصطخرى، طبع 1340، ص 170 درج افتاده: «و در شارستان رى مسجد أذينه است.» مسجدى كه اشميد يافته هم در خارج شارستان و هم ببارو نزديك و هم از خندق قديم دور است.
2. مسجد مهدى به نزديكى قلعه طبرك قرار داشته (كتاب رى باستان، ص 454 و 490). مقدسى در احسن التقاسيم (طبع ليدن، ص 391) گفته: «و الجامع على طرف المدينة الداخلة عند القلعة». ابن رسته در الاعلاق النفيسه (طبع ليدن، ج 7، ص 168) ذكر كرده: «قدام المسجد الجامع قلعة للرى على قلة جبل...» طبرك بنا به نقل ياقوت در معجم البلدان (طبع ليپزيگ، ج 3، ص 507) در دست راست مسافر عازم خراسان و كوه بزرگ رى در دست چپ وى قرار مى گرفته، و اين نشانى چنانكه در محل مشهود است با كوه نقاره خانه فعلى قابل انطباق است نه كوه سرسره كه از گذرگاه قوافل بر كنار بوده است. (براى وقوف بيشتر به كتاب رى باستان، ج 1، ص 487 ـ 498 رجوع شود).
3. مسجد مهدى در محلى سيل گير بنيان يافته بوده، و بنا به نقل ياقوت (معجم البلدان، ج 4، ص 431) بدان هنگام كه آغاز به كندن پى جهت ساختن مسجد كردند به ديوار بناهايى برخوردند كه سيل آنها را خراب كرده و در هم فرو ريخته بوده. محل


شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
202

3. ذكر رى در اخبار شاه اسماعيل صفوى جز در حبيب السير (جلد سوم، جزء چهارم) كه مينورسكى آن را نيز معتبر تلقى نكرده، در بسيارى از منابع ديگر، از جمله لب التواريخ، (نسخه خطى كتابخانه ملى، ص 236) فراوان به چشم مى خورد.
4. سام ميرزا در تحفه سامى (طبع 1314، ص 41) در احوال امير عنايت اللّه از رى به وصف شهر، و در احوال فضل سارانى و همدمى رازى (ص 162 و 164) از طهران به صفت قصبه ياد كرده؛ و نيز نام بيست و چهار تن از بزرگان و شاعران را كه در اوائل عهد صفويان از رى برخاسته اند در اين كتاب آورده است (بدان كتاب رجوع شود).
5. در فرمان هايى كه از شاه طهماسب صفوى به جاى مانده از رى به صورتى ياد گرديده كه از آبادانى آن شهر حاكى است؛ از آن جمله در فرمانى كه در باب توليت بقعه ابراهيم خواص در سال 943 صدور يافته چنين ثبت آمده: «سادات اعظام و قضاة اسلام و موالى و مشايخ و زاويه داران و عمال كلانتران و كتخدايان ولايت رى بدانند...» (مجله راهنماى كتاب، جلد هفتم، 1343، ص 145)؛ و همچنين در فرمانى ديگر از وى كه تاريخ آن 950 هجرى است چنين مشهود مى افتد: «جميع زوارى كه توطن در آستانه مقدسه نمايند به غير از مردم و رعاياى رى اصلاً احدى مانع نشود...» (كتاب آستانه رى، طبع 1344، ص 79).
اما وجه جمع اين دو خبر و رفع تناقض اين دو قول به ظاهر بدين صورت تواند بود كه كلاويخو صرفاً به شرح و ذكر آنچه در مسير و معبر خود بدان برخورد كرده اشارت نموده و از كيفيت آبادانى قسمت هايى كه از شارع اصلى (ظاهراً شارع ساربانان) فاصله داشته و به دور افتاده غفلت كرده بوده است. ذكر اين نكته در ذيل اين مقام گفتنى مى نمايد كه به موجب اخبار موجود، رى هيچگاه از سكنه خالى نمانده، بلكه به تدريج در طى سه چهار قرن از صورت شهرى بزرگ به شكل ديهى خرد درآمده است.
د) در مقالت مينورسكى مسجدى كه دكتر اشميد در ضمن حفارى در جنب كارخانه گليسيرين در كنار باروى باستانى و دامن كوه سرسره (دژ رشكان قديم: رى

  • نام منبع :
    شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
    تعداد جلد :
    6
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 105870
صفحه از 416
پرینت  ارسال به