213
شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14

خاقانى بدان ديار رسيده و از افراط ميوه او را عارضه دست داده و هر آينه اين چند بيت انشاء نموده:

خاك سياه بر سر آب و هواى رىدور از مجاوران مكارم نماى رى
عقرب نهند طالع آن من ندانم آندانم كه عقرب تن من شد لقاى رى
از خاص و عام رى همه انصاف ديده امجور من است ز آب و گل جانگزاى رى
رى در قفاى جان من افتاده من بجهدجان مى برم چو سست اجل در قفاى رى
ديدم سحرگهى ملك الموت را كه پاىبى كفش مى گريخت ز دست وباى رى
گفتم تو نيز، گفت چو رى دست كين گشادبويحيى ضعيف چه باشد به پاى رى
در نزهة القلوب از روى طرفگى آورده كه اصفهانى و رازى را در باب خوبى شهر با هم مناظره افتاد هر يك هنر شهر خويش عرضه مى كردند. اصفهانى گفت خاك اصفهان مرده را تا چهل سال نريزاند، رازى گفت خاك رى مرده را چهل سال بر در دكان در داد و ستد بازدارد و در بيشتر كتب معلوم شد كه اهل رى هميشه مخالف يكديگر باشند اما به سخا و رادى شهره و منسوب بوده، سخن ايشان راست و پسنديده باشد، به دوستدارى پيغمبر و خاندانش مبالغه تمام به كار برند.
و اصل شهر رى در حادثه چنگيزخان چنان چه گذشت نوعى خراب گرديد كه نقش آبادانى بالكليه محو گشت و امروز در آن مملكت يكى تهران و ديگرى ورامين است كه ذكرى خواهد شد:
طهران در زمان فرمانروايى شاه طهماسب صفوى به زينت باره و زيور بازار آرايش يافت و سمت شهريت پذيرفت و الحال به حسب جداول و انهار و اشجار سايه دار و باغات جنت آثار مستثنى از يكديگر شهر و ديار است و بر شمال رؤيه اش كوهستانى است موسوم به شميران كه قطعه اى است از قطعات جنان و هيچ مستشهدى در خوبى زياده بر آن نيست كه در ايام سابق اين كوهستان را شمع ايران مى گفته اند و در مضافاتش اقسام ميوه نيك مى شود، خصوصا گيلاس كه با نهايت خوبى و آفر و بى قياس مى باشد و هم چنين كوهستانى است در دو فرسخى مشهور به


شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
212

«فشاپويه»، «بهنام»، «سببورفرج»، «خوار» «زرند»، «اسفجان»، «شميران»، «شهريار» و «ساوجبلاغ».
و در نزهة القلوب آمده كه رودبار قصران از توابع رى بوده و در عهد غازان خان تعلق به ولايت رستمدار گرفته و در اين ايام چهار بلوك است: نخستين را رى اعتبار كرده اند، باقى را على حده ساخته اند. چنان چه به تقريبات احوال نوشته خواهد شد و حق تعالى آن مقدار خير و بركت بدان ولايت ارزانى داشته كه عقول و اوهام در وادى آن سرگردان است چنان چه اكثر ضروريات قزوين كه قرب چهل سال محل اقامت سلاطين صفويه بوده از آن ولايت به حصول مى پيوست و ايضا غله و سامان مردم كاشان از رى به حصول مى پيوندد و اهل رستمدار و ساوه و قم نيز از آن شهر منفعت بخش دارند و انواع ميوه در آن ديار خوب و فراوان مى شود، خصوص خربزه و انگور كه هرقدر صفت كنند، گنجايش دارد و همچنان انار مليسى كه رگى از ترشى با اوست و انجير، زردآلو و امرود كه آن را نطنزى نامند و شفتالو و هلو خوانند در غايت نزاكت و شادابى و راست مزگى به حصول مى پيوندد كه همه عزيزان را نصيب شود كه دست و دهنى بيالايند ... و خوبى آن زياده بر اقطار چون روشنى خورشيد در نصف النهار از واضحات است و اكثرى از فضلا و فصحا در توصيف آن جرسى جنبانيده، چنان چه امام خاقانى را است: پست عراق و رى و خراسان رى است و رى ...
و چون سطرى چند در صفت رى گفته شد بهرى از مذمت نيز نوشته آيد، چو در همه جا نيك و بد مى باشد، در فصل خزان كه آغاز اختلاف آب و هوا و نوغان اطبا است، مردم بنابر رسوم عادت چندان ملاحظه نمى نمايند و ناهار ميوه بسيار به كار مى برند لذا تب و لرز مى نمايند و اين تب و لرز شبانه روزى از دو سه ساعت زياده نيست، بعد از آن برخاسته هر چه خواهند مى خورند و به هر جا مى روند، چو مشهور است: جمعى از دوستان با يكديگر به راهى مى رفتند يكى را تب آمده از همگنان التماس كرد كه شما ساعتى توقف نماييد تا من رفته بلرزم و بيايم، در وقتى چنين

  • نام منبع :
    شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
    تعداد جلد :
    6
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 106241
صفحه از 416
پرینت  ارسال به