217
شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14

نيست و آن شهرى مشبك ساختمان و با آبرو و گرامند و پرنعمت، و يك فرسخ و نيم درازاى آن و ساختمان ها با چوب و گل، و رى را دهات بزرگ است هر يك بزرگتر از شهرى از آن جمله (كوهذ) و (سد) و (مرجبى) و از رستاق هاى نامى آن هفده روستاست (قصر آن بيرون و درون) و (بهزان) و (سن) و (پشويه) و (دنياوند) و (ويمه) و (شلمبه).
و ابن كلينى گفته رى به نام مردى از بنى شيلان بن اسبهان بن فلوج ساخته شده و در شهر بوستانى بوده دختر وى به بستان آمده دراجى انجير مى خورد، دختر گفت «بور انجير» يعنى دراج انجير مى خورد، از اين رو اسم شهر كهنه بورانجير شد و مردم رى «بهورند» گويند به تغييرش از اصل.
و رى سال بيست هجرى يا 19 به دست عروة بن زيد الخيل طائى گشوده شد كه عمار ياسر به فرمان عمر او را فرستاد. پس از دو ماه فتح نهاوند عروه آمده و مردم ديلم به مدد اهل رى آمده و جنگيدند و مسلمين ظفر يافتند و آنان را كشتند.
و گويند در خلافت منصور كه مهدى به رى آمد، رى تازه را ساخت و گردان خندقى كند و در آن مسجدى بنا نمود به دست عمار بن ابى الخصيب و نام او را بر ديوار مسجد نگاشت 158 و بار وى فصيلى از آجر كرد رى كشيد كه گرد بارو خندق بود و نام آن را محمديه گذارد و مردم رى شهر درون را به نام رى خوانده و فصيل را شهر بيرون گفته و قلعه معروف به «زيبندى» در درون رى بمحمديه است و مهدى گفت آن را تعمير و ترميم كردند و زمان وليعهديش در محمديه فرود آمده و آن بر مسجد و دارالاماره مشرف بود بعد محمديه زندان شد و پس از رفتن رافع ويرانش كردند و رى را در زمان جاهليه رازى مى گفتند و گويند او به زمين فرو رفته و دوازده فرسنگى رى تازه بوده به راه خوار ميان محمديه و هاشميه رى و در آن ساختمان هاى استوارى به پا بوده كه گواهى بر بزرگى شهر مى داده و آنجا نيز ويرانه اى است و در رى قريه «فرخان» است و آن قلعه بزرگ و استوارى است و مال المقاطعه رى دوازده هزار هزار درم بوده تا مأمون به آن گذشته مردم رى شكايت برده و هزار


شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
216

و آن شهر را از بناهاى كيخسرو پسر سياوش گفته اند و سبب آن دانسته: كيكاوس تخت روان هوايى درست كرد و سوار آن شده كه در هوا بالا رفته به آسمان رود خداوند باد را به حكم او گذارد تا او را به فراز ابر رسانيد، بعد او را در درياى مازندران فرود انداخت و چون كيخسرو پادشاه شد آن تخت را آورد كه با او به بابل رود همانا به جايگاه رى كه رسيد در آن سرزمين شهر ساخت و نامش رى نهاد.
و عمرانى گويد بانى رى فيروز بن يزدجرد بود و نامش را فيروز گذارد و پس از آن رى را ساخت و رام فيروز و رى بگفته او دو شهر است.
ياقوت گويد: رام فيروز را نشناسم ولى رى را ديدم شهر نيكو شگرف با آجر و كاشى كبود ساخته در فضايى گشاده و پهلوى آن كوهى است كه هيچ گياهى در آن نرويد و رى شهرى بزرگ است، بيشترش ويران شده، اتفاقا من به ويرانه ها گذشتم سال 617 كه از هجوم تاتار گريزان بودم ديوارها ويرانه ها را به پا ديدم و منبرها باقى مانده و نقش و نگار ديوارها پديدار، زيرا تازه ويران شده، از دانايى پرسيدم گفت: سبب ويرانى بس ضعيف بود ولى چون خداوند چيزى را بخواهد به انجام مى رسد، مردم شهر سه گروه بودند: شافعيان كمتر و حنفيان بيشتر و شيعه و آنان سواد اعظم، زيرا نيمى از مردم شيعه بودند و جنگ ها ميان سنى و شيعه و دشمنى به درازا كشيد و سنيان از ناموران كس باقى نگذاردند، همانا كه شيعه را برانداختند. دشمنى بين حنفيان و شافعيان افتا و جنگ ها شد و با كمى مردم شافعيان چيره شدند تا حنفيان را كشتند و خانه هايشان را ويران كردند و جز محله شافعيان باقى نمانده و آن كوچكترين محلات رى است. چنان چه مى بينى و از شيعه و حنفى كس نيست مگر مذهب خود را پنهان دارد.
ياقوت گويد: همه خانه ها ديدم زير زمين ساخته و دالان خانه ها تاريك و باريك و به سختى آمد و شد مى شد و اين نظر به آمد و شد لشگريان تاراج كن و يغمايى بود و اگر جز اين گونه خانه ها داشتند جنبنده به رى نمى گذاشتند.
و اسطخرى گفته رى از اسپهان بزرگتر و جز بغداد در مشرق شهرى بزرگتر از رى

  • نام منبع :
    شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
    تعداد جلد :
    6
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 106234
صفحه از 416
پرینت  ارسال به