221
شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14

شده و در آن حال مجدالدوله بويهى ۱ شاه رى بود، سبكتگين محمود او را بيرون كرد و ملك بستد، و از شيعيان بسيارى را بكشت و معتز له را از خراسان براند و كتب فلسفه و مذهب اعتزال و نجوم را بسوخت و از ديگر كتب يكصد بار شتر ببرد و تركمان غز پس از او آمدند به رى و طغرل سلجوقى سال 434 بر آنجا فرمانگذار شد و همى به دست سلجوقيان بود. در سال 571 باز هم زلزله شديدى رخ داد و بسيارى

1.ملك تركان حرم فخرالدوله ديلمى و مادر مجدالدوله زنى كاردان و سياستمدار بود. چون شوهرش ابوالحسن فخرالدوله درگذشت پسرش مجدالدوله هنوز خردسال بود از اين رو خود ملك تركان زمام حكومت را به دست گرفته با نهايت اقتدار به رتق و فتق امور پرداخت. همين كه خبر وفات فخرالدوله به سلطان محمود غزنوى رسيد، ايلچى نزد ملك تركان فرستاد خزائن و ذخاير او را بازطلبيد، ملك تركان نامه اى به سلطان محمود نوشت بدين مضمون: «اگر فخرالدوله مرده بازماندگانش هستند و مايملك او متعلق است به اطفال صغير او و البته شهريارى چون شما در مال يتيم تصرف نخواهيد كرد مادام كه شوهر من زنده بود از سطوت شما انديشه داشتم. ولى امروز انديشه ندارم زيرا اگر خداى ناخواسته هواى تصرف در مال صغار او كنيد من برحسب اداى تكليف مقاومت خواهم كرد، هرگاه مغلوب شدم ننگ شماست و فخر من، اگر هم غالب شدم باز هم فخر من و ننگ شما، چه در صورت اول همه گويند سلطان محمود با زنى پنجه زده و او را مغلوب كرده و در صورت ثانى گويند: از زنى شكست خورده و گرد اين ننگ تا رستخيز بر دامن شما خواهد ماند و السلام. خواهى بسرم تاز، خواهى بنواز». چون نامه سلطان محمود رسيد بى اندازه درشگفت شد و به دانش و كياست و حسن سياست آن زن آفرين گفت و سال هاى فراوان كه سلطان محمود به فتح هندوستان و ساير بلاد اشتغال داشت ملك تركان فارغ بال به تمشيت امور مشغول بود، شمس الدوله را به حكومت همدان فرستاد، اصفهان و رى زير نظر خودش بود، تا مجدالدوله به سن رشد رسيد، آن وقت زمام امور سلطنت را به دستش داد و تاجگذارى مفصلى نمود، ولى توقف داشت مجدالدوله در امور سلطنتى با مادر مشورت كند و او چنين نكرد و بوعلى را كه با فخرالدوله مخالفت مى نمود به وزارت تعيين نمود لذا ملكه تركان رنجيده خاطر به قلعه طبرك اصفهان رفت و از آنجا به كردستان شتافت و بدر بن حسنويه از او استقبال كرد و لشكرى به ملك تركان داده جنگ مادر و پسر آغاز و ملك تركان بر پسر چيره شد و مجدالدوله را در بند نهاد و زمان امور را به دست خود گرفت ولى مهر مادرى موجب شد كه مجددا فرزند خود را بر تخت سلطنت نشاند و تا او زنده بود، سلطنت مجدالدوله آبرويى داشت. پس از مرگ آن شيرزن هرج و مرج در عراق پديد شد و بهانه به دست سلطان محمود آمد لشكر به عراق كشيد مجدالدوله و پسرش را دستگير و به غزنين فرستاد زندانى ساخت و اقتدار ديالمه به پايان رسيد و فرزند شيرخوارى را از مجدالدوله در اصفهان باقى ماند (ابى جعفر علاءالدوله) كه او هم بعدها به حكومت رسيد و اولاد نواده او نيز هميشه در مقام فرماندهى و استاندارى بوده اند.


شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
220

شد و فرخ خان را بكشت و در امان مصعب خوارج به رى گريختند مردم رى يارى آنها نموده يزيد شيبانى والى خود را بكشتند و مصعب حاكم اصفهان را مأمور فتح رى نمود تا رى را بگشود، و عبدالملك اموى عبدالرحمن اشعثى را توليت داد و حجاج كه اميرالعراقين شد عدى بن زياد را به حكومت فرستاد و در فتنه عبدالرحمن اشعثى عمر بن ابى صلت به رى غالب شد و قبته از جانب حجاج او را هزيمت داد و بعد از حجاج در امارت يزيد بن مهلب آمد.
و در سال 241 زلزله سختى به رى رسيد كه خانه ها ويران شد و گروهى بى شمار به زير خاك مرده و چهل روز مردم بر آنها گذشتند.
در سال 249 زلزله ديگر برگشته و ساختمان هاى باقى مانده ويران گشته، مردم فزون هلاك گشته و بقيه برون شهر گريختند و سال 280 آب زمين چنان فرو رفت كه هيچ آبى نمايان نبود و يك رطل آب به سه درم بهاء رسيد و خواربار بسى گران شد و پس از آن زلزله آمد.
و در 314 رى جزو فرمانگذارى آل سامان آمد و ديالمه از آنها گرفتند و به آل بويه سرانجام رسيد و ابوعلى محتاج بر آن چيره شد و وشمگير بن زياد از او گرفت بعد ركن الدوله بويهى در 330 از او بستد. سپس در 333 ابوعلى بدان تسلط يافت و همى دست به دست سرداران ترك و ديلم چند سالى مى گشت و در 335 گروهى خراسانيان ريختند و خانه جرجيف و ابن العميد وزير ركن الدوله را به تاراج بردند و ركن الدوله آمده و خراسانيان او را گريزاندند. سپس جنگ تازه شد و لشكريان ركن الدوله حمله مردانه كرده خراسانيان را شكسته و بسيارى از آنان را كشته و اسير گرفته و پراكنده شدند و در 420 محمود غزنوى سبكتگين آمد آنجا را گرفت و هزار هزار دينار زر و به بهاى پانصد هزار دينار گوهر و ششصد هزار تخت جامه و اسباب فزون گرانمايه بستد. و اين گواهى بر توانگرى بسيار مردم آن شهر مى دهد و آنچه ديدم دولت و سلطنتى نبوده از دول سامانى و بويهى و تركمانى و ديلمانى و ديگران جز آن كه چشم داشت مهمشان به رى بوده و مورد جنگ هاى بزرگ ميان سرداران و شاهان

  • نام منبع :
    شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
    تعداد جلد :
    6
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 106163
صفحه از 416
پرینت  ارسال به