سديد متدين كه رعايا از وى آسوده توانند بود و معاملات ديوانى را مضبوط تواند داشتن ... از جهت خويش نصب كند تا شغل ديوانى مى گذارد ... و هيچ چيز از خفاياى اسرار ملك از وى نپوشانند و او را برغث و سمين آن اطلاع دهند و در هر مهم كه حادث گردد و به موجب تدبير و صواب ديد او مى روند ... سادات و قضات و مشايخ و علما و اعيان به انقياد و متابعت تلقى كنند و قوم الدين را نايب مجلس ما، و نايب او را عامل و متصرف اموال ديوانى دانند ... و مى فرماييم تا ديوان شحنگى هم چون ديوان عمل و اسباب حاضر براى او دارند ... و آنچه مصلحت مى بيند تجاوز نكند و آنچه به صلاح حال حشم و رعايا و فراغ دل و تخفيف و ترفيه ايشان پيوندد به جاى مى آورد و در توليت و عزل هر كس ... اجازت حاصل است و بدين جملت خاتم خاص به وى سپرده شد تا آنچه به مصالح رعايا بازگردد ممهد كند.» ۱۲
«در تاريخ طبرستان، مطلب ارزنده اى راجع به تهران نيست؛ همينقدر مى رساند كه تهران و دولاب در آغاز قرن هفتم، نام و نشانى داشته است. حمداللّه مستوفى نيز در نزهة القلوب، كه در اواسط قرن هشتم نوشته شده است، از تهران به نام «تيران» نام مى برد و آن را شهر نسبتا مهمى مى خواند، و آب و هواى آن را بر رى ترجيح مى دهد. كلاويخو، سفير اسپانيا در دربار تيمور، نيز از تهران سخن مى گويد و مى نويسد كه تهران شهر بزرگى است ولى قلعه و بارو ندارد. دلگشا و خرم و پرنعمت است؛ و از قول مردم محل مى نويسد كه در تهران تب زياد است.» ۳
راجع به مختصات اجتماعى و اقتصادى تهران در قرون اخير، مخصوصا در دوره قاجاريه، در صفحات بعد، سخن خواهيم گفت. بايد يادآور شويم كه در جوار تهران، شهر قديمى رى قرار داشت كه درباره ارزش اقتصادى و سياسى و فرهنگى آن، در منابع تاريخى، مطالبى آمده است.
1.عتبة الكتبه، پيشين، ص ۳۲ به بعد.
2.تاريخ اجتماعى ايران، ج ۴، ص ۷۹۴.
3.مجله كاوه، دوره جديد، شماره ۲ (به اختصار).