315
شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14

ابن ابى اصيبعه گويد: صاحب بن عباد (متوفى 385 ه.ق) بيمار شد و از عضدالدوله طبيبى خواست. امير، جبرئيل بن عبيداللّه بن بختيشوع را براى درمان صاحب به شهر رى فرستاد. وقتى طبيب به رى رسيد، صاحب بن عباد او را مورد تكريم قرار داد، در درمانگاهى برايش محل سكونت معين كرد و خادمينى را به خدمتش گمارد:
فلما وصل الرى تلقاء الصاحب لقاء جميلا و أنزله فى دار مزاحة العلل بفرّاش و طباخ و خازن و وكيل و بوّاب و غيره ... ۱ . چون جبرئيل به شهر رى رسيد، دستگاه صاحب بن عباد و شخص وى برخورد بسيار خوبى با او نمودند. صاحب وى را در درمانگاهى (مزاحة العلل) جا داد و فراش و خدمتگذار و آشپز و ناظر و دربان و صندوقدار برايش معين كرد. ۲
از اين نكته چنين برمى آيد كه در زمان وزارت صاحب بن عباد، درمانگاه يا بيمارستان آبرومندى در شهر رى وجود داشت كه در عين حال شامل خانه هاى مناسبى براى سكونت طبيبان بزرگ بود.
به جز آنچه كه گفته شد ديگر اطلاعى از بيمارستان رى نداريم. تنها ملا عبدالجليل قزوينى در كتاب نقض (نوشته حدود 560 ه.ق در رى) داستان پيرزنى خرفت را كه دخترش بيمار بود ذكر مى كند؛ به وى گفته بودند ادرار بيمار را نزد طبيب شهر ببر ... و در اثناى اين داستان از بيمارستان رى نيز ياد شده است كه مى تواند دليلى بر وجود آن در زمان مورد بحث باشد:
حكايتى خوش گفت كه عجوزه اى روستايى را دختركى بناليد. او را گفتند تو را آبِ دختر ۳ به طبيب شهر بايد نمود و شكلِ حال با عجوزه تكرار افتاد. عجوزه از جهل و خُرافت دبّه اى از پوستِ خر برداشت و پاره اى از غايط دختر در او كرد به شهر آمد و به جامع برد بر پيرى عرض كرد ... به فراست بدانست كه چه افتاده است، مى گويد،

1.عيون الأنباء، ج ۱، ص ۱۴۵.

2.عيون الأنباء، ترجمه فارسى ص ۳۶۹.

3.مقصود ادرار است.


شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
314

واقعيات تاريخى تطابق چندانى ندارد، ولى مانند داستان درمان حاكم نيشابور اين نكته را مى رساند كه چون رازى طبيب بيمارستانى بود و قبلاً رياست بيمارستان رى را به عهده داشت در آن زمان نيز به همان كار مشغول بوده است.
هم از ملوك آل سامان امير منصور بن نوح بن نصر را عارضه اى افتاد كه مزمن گشت و بر جاى بماند و اطبا در معالجت عاجز ماندند. امير منصور كس فرستاد و محمد بن زكريا رازى را بخواند بدين معالجت. او بيامد تا به «آموى» و چون به كنار جيحون رسيد و جيحون بديد گفت من در كشتى ننشينم. قال اللّه تعالى: «وَ لا تُلْقُوا بِاَيدِيكُمْ اِلَى التَّهلُكَةِ» ؛ خداى تعالى مى گويد كه خويشتن را به دست خويشتن در تهلكه ميندازيد و نيز همانا كه از حكمت نباشد به اختيار در چنين مهلكه نشستن و تا كسِ امير بخارا رفت و باز آمد او كتاب منصورى تصنيف كرد و به دست آن كس فرستاد و گفت من اين كتابم و از اين كتاب مقصود تو به حاصل است، به من حاجتى نيست ... ۱ .
رازى در كتاب حاوى، 34 مشاهده پزشكى دارد كه تحت عنوان قصص و حكايات المرضى در قاهره به چاپ رسيده و دكتر محمود نجم آبادى آن را به صورت چاپ اُفست همراه با ترجمه فارسى در 1343 ش در تهران منتشر كرده است. در اين رساله كه برخى از قسمت هاى آن مسلما مشاهدات بيمارستانى است تنها در تاريخچه هيجدهم صريحا از بيمارستان بغداد ياد شده ۲ و در تاريخچه سى ام نام بغداد آمده است. ۳
رازى كتابى به نام صفات البيمارستان نوشته كه در آن از بيمارستان و چگونگى آن ياد كرده است. ابن ابى اصيبعه نيز به اين رساله اشاره نموده است. ولى در حال حاضر نشانى از آن باقى نيست. ۴

1.چهار مقاله، ص ۷۴.

2.قصص و حكايات المرضى، ص ۸ متن مطابق ص ۵۷ ترجمه فارسى.

3.همان جا، ص ۱۳ متن مطابق ص ۸۶ ترجمه فارسى.

4.مؤلفات و مصنفات رازى، ص ۱۷۰، ۳۴۲.

  • نام منبع :
    شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
    تعداد جلد :
    6
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 105865
صفحه از 416
پرینت  ارسال به