327
شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14

شد و همه اين ها بهانه است. اگر آن ها مى خواستند آثار جنايات پهلوى را در موزه اى جمع آورى كنند، موزه ايران باستان مى توانست جاى بهتر و بزرگ ترى براى اين امر باشد؛ امّا، آقاى بنى صدر، نه تنها آثار جنايات پهلوى را جمع آورى نكرد؛ بلكه، حتّى آن را ننوشت. او جانيان درجه يك اين دودمان را از ايران خارج كرد و وجوه نقدى آن ها را به وسيله آقاى نوبرى، دست نشانده خود، براى آن ها به خارج حواله نمود. بنى صدر نمى خواست اين كار عظيم به دست روحانيون مبارز انجام شود او نمى خواست حتّى قبور زاهدى و منصور و ساير سردمداران فساد از ميان برود. او مى خواست در آينده، قبر خود او هم به عنوان قبر يك سردار، در كنار آن ها قرار گيرد، و گرنه اين مقبره با آن ساختمانى كه داشت، نه به درد موزه مى خورد و نه به درد چيز ديگرى، فقط دكور شيطانى بود!
ما از فرداى آن روز نيز، مشغول كار شديم. البته، اين بار با دلگرمى بيشترى كار مى كرديم. در بعضى از جرايد درج شده بود كه تخريب مقبره پهلوى به تأخير افتاد و اين مطلب را از قول بعضى از كميته ها نوشته بودند؛ امّا ما با جدّيت مشغول تخريب شديم و مردمى كه براى زيارت حضرت عبدالعظيم مى آمدند، با شعارهاى خود ما را تأييد مى كردند. تعداد بى شمارى از مردم نيز از تهران براى كمك آمده و فرياد مى زدند: بايد مقبره هرچه زودتر خراب شود.
شايد شما ندانيد كه اين مقبره را تا چه حدّ محكم ساخته بودند. ما آن را مثقال مثقال مى كنديم و بلدوزر و گريدر و وسايل تخريب عادّى، بدان كارگر نبود. سرانجام ما مجبور شديم كه با ديناميت، مقبره را به تدريج خراب كنيم. هر روز، مهندسين و كارشناسان درجه يك، به عنوان متخصص تخريب، از كارخانه سيمان رى مى آمدند و چه بگويم، متجاوز از بيست روز طول كشيد تا آن دكور شيطانى فرو ريخت و به طور كامل تخريب شد. پس از تخريب، صداى هلهله و شادى از مردم بلند شد و شور و شعف به قدرى بود كه غير قابل وصف است.
ما در جواب آقاى بنى صدر، در روزنامه ها نوشتيم كه اين خودكامگى نيست، بلكه


شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
326

و فاحشه خانه ها را در شهرها گسترش داد. او فيلم هاى مبتذل را در سينماها به نمايش گذاشت تا هرچه بيشتر، مردم را به سوى فساد سوق دهد. لات ها و چاقوكش ها در زير سايه اين دودمان، به جايى رسيدند كه مالك الرقاب مردم شدند. مردم با چشم خود ديده بودند كه او چگونه به جان مردم افتاد و اموال آن ها را به غارت برد و حتّى كار را به جايى رساند كه ديگر كسى از نظر جان و مال درامان نبود.
پهلوى در اواخر حيات خود، به طرفدارى از هيتلر، آلمانى ها را به ايران آورد و به آن ها امكانات فعاليّت در همه زمينه ها را داد و مردم ساده لوح را طرفدار هيتلر نمود و حتّى مى خواست به نفع هيتلر و موسولينى با روسيه و آمريكا وارد جنگ شود. جنايات پهلوى بى شمار است و ما در اين مختصر نمى توانيم، حتّى به نحو اجمال به آن ها اشاره كنيم. به همين دليل و به خاطر اين همه جنايات، مردم نمى خواستند مقبره پهلوى در كنار مزار شيعيان، در حضرت عبدالعظيم قرار گيرد. اين مقبره، مايه دلخوشى و دلگرمى سلطنت طلبان و طرفداران حزب جمهورى خلق مسلمان بود. جنايات پهلوى از عدد و شماره خارج است. او با چكمه وارد حرم حضرت معصومه شد و آقاى حاج شيخ محمّد تقى يزدى را كه از اوتاد زمان بود با چوب كتك زد و او را به جرم امر به معروف و نهى از منكر به شهر رى تبعيد نمود. او دختران پهلوى را در صحن مطهر از ولنگارى نهى كرده بود.
چرا بنى صدر اصرار داشت كه اين مقبره در جاى خود باقى بماند، با اين كه مى ديد مردم اين را نمى خواهند؟ او به چه مناسبت اصرار داشت كه ما از تخريب آن دست برداريم؟ البته، او ظاهرا مى گفت كه بايد اين مقبره بماند تا به موزه جنايات رضاخان و محمّدرضاخان تبديل شود. آن ها تظاهر مى كردند كه مى خواهند از تمام دنيا، مدارك و شواهدى جمع كنند، حتّى آثارى از جنايات ژنرال پينوشه در شيلى، عليه سالوادور آلنده و ژنرال موبوتو در زئير و ژنرال امين در اوگاندا، و وان تيو در ويتنام و لون نول در كامبوج را در اين موزه جمع آورى و به نمايش بگذارند و اين موزه، كتابى گويا از جنايات جنايتكاران باشد؛ ولى ما مى گفتيم كه اين كارها عملى نخواهد

  • نام منبع :
    شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
    تعداد جلد :
    6
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 106105
صفحه از 416
پرینت  ارسال به