صوتا؛ و كتب صاحب البريد بذلك و أشهد خمسمائة إنسان سمعوه، و مات رجل فى بعض كور الاهواز فسقط طائر أبيض فصاح بالفارسية و بالخوزية إن اللّه قد غفر لهذا الميت و لمن شهده. «انتهى ما ذكره ابن الخوزى فى الشذور».
در روضة الصفا تحت عنوان «ذكر خلافة المتوكل على اللّه ابوالفضل جعفر بن المعتصم» ضمن وقايع تاريخى كه نقل كرده گفته (ج 3):
«آورده اند كه در زمان متوكل سيزده قريه از قراى قيروان به زمين فرو رفت و از أهالى بعضى از آن قرى چهل و دو كس بيش خلاص نيافتند و آن جماعت به شهر قيروان درآمده مردم آنجا ايشان را از شهر بيرون كرده گفتند كه غضب خداى تعالى متعلق به شما شده است و حاكم آن ديار جهت آن چهل و دو كس حظيره اى در خارج بلده عمارت كرده مطرودان در آن موضع ساكن شدند.
و ديگر از حوادث زمان او آن كه در سنه إثنتين و أربعين و مائتين زلزله اى در دامغان واقع شد كه نصف عمارات آن مملكت سر به خرابى نهاد و ثلث بسطام نيز به زلزله افتاد، و در رى و جرجان و نيشابور و اصفهان همين حادثه روى نمود و چون در ديهى از ديه هاى قومس و زلزله آغاز شد مردم از قريه بيرون آمده از جانب آسمان آوازى بلند شنيدند كه: اللّه أجل و أعوذ بالرحمة لعباده.
و هم چنين در ولايت يمن از شدت زلزله مزارعى كه بر جبلى بود منفصل گشته بر زمين ديگر افتاد.
و ديگر آن كه أبى الوضاح گفته است كه در بعضى از ولايات متوكل طايرى بزرگتر ارغراب بر درخت خرمايى نشسته فرياد برآورد كه أيها الناس اتقوا اللّه اللّه اللّه و چهل نوبت اين كلمه را گفته بپريد و روز ديگر باز آمده چهل كرت ديگر گفت و منهى محضرى ۱ در اين باب نوشته را به دار الخلافه فرستاد كه شهادت پانصد كس در آن صحيفه ثبت بود.